قزوین فردا

معنویت،عدالت،آزادی،درسایه ولایت

قزوین فردا

معنویت،عدالت،آزادی،درسایه ولایت

قزوین فردا
آخرین مطالب
هوا بهاری شد
بوسه دکتر احمدی نژاد بر چادر مادر شهید
حفاظت دکتر خبر می دهد که سریع بیرون بیایید، دنبالش می رویم، ماشین دکتر منتظر ماست. دنبالشان حرکت می کنیم و به خیابان هایی وارد می شویم که به یاد ندارم تا حالا رفته باشم، نزدیک اذان است، در کنار مسجدی که در محله مستضعف نشین طبرسی قرار دارد، توقف می کنیم.

مستبین/ اپیزود اول: سه شنبه بود که خبر رسید دکتر احمدی نژاد قرار است به همراه خانواده خود سفری به منظور زیارت حضرت رضا(ع) به مشهد داشته باشند و روز جمعه  نیز سخنرانی خصوصی با حضور فعالین فرهنگی و سیاسی شهر برگزار می شود.

خبر را در گروه شورای گفتمانی شهر مطرح کردم و صحت آن را جویا شدم، مشخص شد که جزء ما که عضو مجموعه بودیم کل شهر از این برنامه خبر دارند. تاکید می شد که جلسه خصوصی است و اطلاع رسانی انجام نشود و جالب اینکه هرچه این تاکید بیشتر می شد اخبار بیشتری از اطلاع رسانی عمومی جلسه جمعه در سایت ها و گروه های تلگرامی منتشر می شد!

چهارشنبه است، زنگ ها و پیام ها شروع شد، خیلی ها می خواهند که در جلسه حاضر باشند و فکر می کنند به روال جلسه سال قبل، برنامه دست ماست منتها در جریان برنامه امسال کار دست گروه دیگری افتاده بود و با وجود اصرار به حضور افراد شاخص و موثر حامی دکتر احمدی نژاد، نتوانستم موافقت مسئولان برنامه را جلب و امکان حضور تعدادی از حامیان دکتر را در جلسه فراهم کنم. خبر می رسدکه دکتر احمدی نژاد امشب وارد مشهد می شوند، آسمان هم در رحمت را باز کرده و باران بهاری می بارد.

اپیزود دوم: روز جمعه ساعت 8 بلند شدم. شیرینی شوق دیدار مرد بهاری هر چقدر که بود، تلخی محدودیت های ایجاد شده برای حضور دوستان بهاری در این جلسه مرا اذیت می کرد. با تاخیر به جلسه رفتم. ساعت حدود 9:15 است، حسینیه کوچک معین الضعفاء محل سخنرانی خصوصی دکتر احمدی نژاد در نظر گرفته شده بود. صفی طولانی دور ساختمان مسجد شکل گرفته تا اسامی افرادی که می خواهند وارد ساختمان شوند به همراه کارت شناسایی چک شود.

در صف افراد جالبی را دیدم، از احمدی نژادی های دو آتشه ای که این روزها فضای سنگین خراسان رضوی آنها را به انزواء سیاسی کشانده بود تا بعضی دانشجویانی که سر احمدی نژادی بودن مدام به من متلک می انداختند. دوست داشتم همانجا مواضع قبلی شان را یادآوری کنم، منتها با خود گفتم وقتی در میان دست اندرکاران برنامه افرادی هستند که سابقه مطرح کردن جریان انحرافی و حتی فحاشی نسبت به دکتر احمدی نژاد را دارند، باید اینها نیز نادیده گرفته شود. 

در مقابل صف، لباس شخصی های که به افراد حاضر در صف زل زده بودند، در کنار عکاس و دوربین صداوسیما حاضرند. بلاخره به سر صف رسیدم و به داخل رفتیم. مسئول خبر سایت دکتر( احمدی نژاد دات آی آر) که از قبل برای سفر خانوادگی خود به مشهد برنامه ریخته بود، حضورش با حضور دکتر احمدی نژاد به صورت اتفاقی یکی شده و همین امر خیالم را از جهت پوشش درست مراسم راحت کرده بود.

وقتی وارد حسینه شدم بیشتر فضا پر شده بود، تلاش کردم که سایر دوستان احمدی نژادی را از سد انتظامات برنامه بگذرانم. منتها سفتی و سختی مسئولان اجرائی مانع حضور آنها شد، به داخل رفتم وقتی ضد احمدی نژادی ها را در جمع راه یافتگان به محل اصلی برنامه می دیدم و احمدی نژادی ها را پشت در، این مسئله مرا ناراحت می کرد.

دو نفری قبل از حضور دکتر احمدی نژاد سخنرانی کردند، یک نفر یادداشتی که در جریان انتشار ویژه نامه راز سوم تیر منتشر کرده بودیم را قرائت کرد که بر سیاسی شدن فضایی که تاکید شده بود باید غیر سیاسی باشد افزود و نفر دیگر با زبان استعاره از لزوم آمدن بهار سخن می گفت.

بالاخره دکتر احمدی نژاد آمد، سید حسن موسوی رئیس دفتر سابقش وی را همراهی می کند. ساعت از ده و نیم گذشته و سخنرانی های در نظر گرفته شده هنوز ادامه دارد! مردم مشتاق هستند که خود دکتر سخن بگوید و با صلوات سعی می کنند سخنان سخنرانان را قطع کنند. نوبت به دکتر احمدی نژاد می رسد و وی با شعارهای چون" صل علی محمد بوی رجایی امد" به پشت تریبون می رود.

پشت سر را که نگاه می کنم، خبرنگارها و عکاس ها در برنامه هستند و دوربین صداوسیما مشغول فیلم برداری! قرار بود جلسه خصوص باشد!  وسط های جلسه بود که یک روحانی اصرار دارد حرف بزند او می گوید که شما که رفتید عزت رفت، دیگران وی را آرام می کنند ولی دکتر احمدی نژاد تاکید دارد که از نظر من مشکلی ندارد که ایشان صحبت کنند.

با پایان صحبت های دکتر احمدی نژاد، عده ای برای دست دادن هجوم می آورند و از بلندگو اعلام می شود که دکتر احمدی نژاد در جلسه حاضر خواهند بود و مراسم تقدیر از خانواده های شهدای مدافع حرم انجام می شود. من زودتر بیرون آمده ام تا از در خروج ماشین بلکه بتوانم دکتر را از نزدیک ببینم که با دوستان احمدی نژادی مواجه می شوم که اجازه حضور در داخل حسینیه را به آنها نداده اند و از این موضوع گله مند هستند. تجمعی شک گرفته و همه منتظر خروج دکتر . بالاخره دکتر با ماشین خارج می شود. نیروی انتظامی و محافظین سعی دارند راه را باز کنند تا ماشین سریعتر برود اما دکتر پنجره را پائین داده و به دوستدارانش دست می دهد.

اپیزود سوم: بعد از یک جلسه 4 ساعته در حالی که به سمت منزل می روم از سوی مدیر خبر سایت دکتر( احمدی نژاد دات آی آر) تماسی دارم. می خواهد دوربین مناسبی برایش تهیه کنم. بعد از ظهر دکتر برنامه دیگری دارند. تماس ها را نرسیده شروع می کنم اما دوربین مناسبی گیر نمی آورم، از طرفی روز جمعه است و نمی دانم جایی پیدا می شود که دوربین کرایه کنیم یا نه. بعد گشتن های فراوان، دوربیتی تهیه می کنیم و سریع به سمت هتل محل اقامت دکتر احمدی نژاد حرکت می کنیم. 

بعد چند دقیقه سر تیم حفاظت دکتر خبر می دهد که سریع بیرون بیایید، دنبالش می رویم، ماشین دکتر منتظر ماست. دنبالشان حرکت می کنیم و به خیابان هایی وارد می شویم که به یاد ندارم تا حالا رفته باشم، نزدیک اذان است، در کنار مسجدی که در محله مستضعف نشین طبرسی قرار دارد، توقف می کنیم.

کار ما شروع می شود با همان دوربین اجاره ای کم کیفیت و گوشی ها کار تصویر برداری را آغاز می کنیم، مردم با نظم خاصی نشسته اند بنظرم شوکه شده اند، برای خرید باتری دوربین از مسجد خارج می شوم. چند تا از نوجوان های محله در حال اطلاع رسانی چهره به چهره بابت حضور دکتر احمدی نزاد در مسجد هستند، شوق دیدار با دکتر احمدی نژاد در چشمان مردمی که بخاطر وی به مسجد می آیند برق می زند.

بعد از نماز، امام جماعت مسجد از دکتر درخواست می کند تا صحبت کند که با امتناع ایشان، خود سخنانش را ادامه می دهد. تمام چراغ های مسجد روشن نیست از مسئولین می خواهیم که نور بیشتری بدهند، این طوری عکس گرفتن سخت است. بعد سخنرانی عزاداری شروع می شود و دکتر نیز در کنار سایر مردم مشغول  عزاداری در سوگ امام صادق علیه السلام می شود. عده ای به کنار صف اول آمده اند و مشغول فیلم برداری از دکتر احمدی نژاد هستند.

مداح که عضو هیات امناء مسجد هم می باشد پرده از راز حضور دکتر احمدی نژاد در این مسجد را بر می دارد، گویا در جریان سفر استانی سال 1386، دکتر احمدی نژاد ضمن حضور در محله فقیر نشین طبرسی، اعتباری به منظور ساخت مسجد الرضا از سوی رئیس جمهور وقت در نظر گرفته می شود و حال دکتر احمدی نژاد بعد از ده سال به مسجدی که حاصل سفر استانی وی می باشد آمده است.

بعد از دعاء، عضو هیات امناء مسجد از دکتر احمدی نژاد بخاطر توجهش به مناطق حاشیه نشین تشکر می کند، مردم کم کم از شوک خارج شده اند و دور دکتر احمدی نژاد حلقه زده اند و با وی روبوسی می کنند. بعضی نیز از دکتر درخواست سلفی گرفتن دارند.

خانم ها پرده مسجد را کنار زده اند اما به سمت قسمت برادران نمی آیند، دکتر احمدی نژاد که متوجه درخواست خانم ها شده است به سمت آنان می رود، علاوه بر عکس گرفتن، مشکلات مطرح شده محله بخصوص در رابطه با اشتغال، مهمترین مسائل مطرح شده توسط خانم ها علاوه بر ابراز محبت می باشد. از دختر بچه ها  تا پیر زن های 60 ساله در این جمع دیده می شوند.

دکتر باز به سمت مردها بر می گردد، بازار درخواست برای عکس یادگاری هنوز ادامه دارد، راستش من که کم کم خسته شده ام، دکتر که جای خود دارد. بلاخره به پله های مسجد می رسیم در مسیر مردم شعار می دهند" به عشق هر چی مرده احمدی بر می گرده" دکتر به ماشین رسیده و تا آخرین لحظات با مردم احوال پرسی می کند. یکی از مردم به سر تیم حفاظت دکتر که در جلوی ماشین قرار گرفته تا مسیر راه برای عبور دکتر باز کند می گوید چرا شاسی بلند ندارید! او هم جواب می دهد این ماشین را هم بزور تهیه کردم شاسی بلندم کجا بوده! سوار ماشین شده ایم و برای عوض کردن حالمان به سمت پارکی حرکت کردیم. باران می بارد..

اپیزود چهارم: شنبه است، برنامه های دیروز خیلی خسته ام کرده بود، ساعت 9:30 با زنگ تلفن دوستم بلند شدم. خبر داد که دکتر احمدی نژاد به مزار شهداء می روند و باید برای پوشش خبر برویم. قرارمان ساعت 10 می باشد. با سرعت بسیار زیادی آماده شدم و با مترو خودم را به محل قرار می رسانم. حالا دیگر دوربین کم کیفتی که دیروز کرایه کرده بودیم هم جواب نمی داد چرا که باتری تموم کرده بود. با همان گوشی و تبلت بنا شد تصاویر زیارت دکتر احمدی نژاد از مزار شهداء را ضبط کنیم. وقتی رسیدیم دکتر احمدی نژاد مشغول قرائت فاتحه بر سر مزار همسر شهید کاوه بودند.

بعد قرائت فاتحه، مردم به سمت ایشان می آمدند و ضمن احوالپرسی، مطالبه حضور ایشان برای کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده را مطرح می کردند. دکتر احمدی نژاد در پاسخ می گفتند ان شالله امام زمان بیاید آن موقع کیلومترها صفر شود و دوباره جهانی نو را می سازیم.

به سمت مزار شهید کاوه حرکت کردیم. در راه نیز جوان ها با مراجعه به دکتر احمدی نژاد به گرفتن عکس یادگاری مشغول می شدند، یکی از مسئولان خیریه ای که دانش آموزان فقیر را آورده بود به سمت دکتر احمدی نژاد می آید و از او درخواست می کند که با وی به محل استقرار دانش آموزان برود، دکتر احمدی نژاد نیز مسیرش را عوض می کند، دونه دونه با کودکان فقیری که اکثرا افغانی می باشند دست می دهد و در حلقه آنها عکس یادگاری می اندازد.

در کنار صف بلند مردمی که خواستار عکس یادگاری با دکتر احمدی نژاد هستند، خانمی حرف متفاوتی دارد. دکتر احمدی نژاد به حرف های او گوش می دهد. او مدعی است که حقوق مادرش که همسر شهید است در دوران مسئولیت دکتر احمدی نژاد به نصف کاهش یافته، که دکتر احمدی نژاد با حوصله پاسخ وی را می دهد.

به سمت مزار شهید کاوه حرکت می کنیم، دکتر احمدی نژاد در مسیر خود برای احوال پرسی به سراغ مادران شهیدی که به سر مزار شهداء خود آمده اند می رود، مادر شهیدی گریه می کند، دکتر می گوید که چرا گریه می کنید بخدا که بزرگترین افتخار نصیب شما شده است و باید خوشحال باشید.

به مزار شهید کاوه که می رسیم خانواده دکتر احمدی نژاد هم که با تاکسی آمده اند؛ حضور دارند. دکتر در جلوی نزار شهید کاوه می نشیند و فاتحه می خواند. ایشان سپس به قصد خروج به سمت ماشین می رود، هنوز افرادی با مراجعه به دکتر احمدی نژاد ضمن ابراز محبت به ایشان عکس می گیرند، توجه ام به مرد بلند قدی که لباسش نشان می دهد از نیروهای خدماتی آنجا می باشد، جلب می شود. متوجه نشدم او چه گفت ولی مسئول حفاظت از دور گفت بیا عیبی ندارد.

وقتی به ما می رسد کلاهش را به رسم ادب بر می دارد بعد از رو بوسی می خواهد دست دکتر احمدی نژاد را ببوسد که دکتر مانع می شوند، عکسش را که می گیرد خوشحال می رود. برنامه تمام شده و سوار ماشین می شویم تا پس از پایان ماموریت دیگری، برگردیم. هوا ابری می شود، باران بهاری بازهم می بارد...

منبع :سایت مستبین

http://mostabin.com


  • قزوین فردا