بیانیه تحلیلی تشکل های دانشجویی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین با عنوان مک دونالدز ،کنسرت و برجام
قزوین فردا/حدوداً پانزده سال پیش ، در تاریخ 19 تیر ماه 1379 رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با مسئولین و کارگزاران نظام ، سخنانی را ایراد فرمودند که آن سخنان حاوی نکات بسیار ارزشمندی است و بازخوانی چند باره آن خالی از لطف نیست. بخش قابل توجهی از بیانات آن روز معظم له اشاره بر خطر نفوذ فرهنگی دشمن و یا به عبارت بهتر شبیخون فرهنگی بود. رهبر انقلاب در آن سخنرانی به صورت خاص علل فروپاشی نظام کمونیستی شوروی را تبیین فرموده و برای اولین بار مسائلی را مطرح نمودند که پیش از پرداختن به آن اشاره به نکاتی چند حائز اهمیت است.
اندکی پس از توافق هسته ای وین یکی از مسئولین دولت آمریکا در جلسه استماع کنگره در توجیه مزیت های برجام برای ایالات متحده آمریکا چنین اظهار کرد که ما همانگونه که به نیروهای معتدل درون حاکمیت شوروی کمک کردیم تا شوروی را از درون فروبپاشانند، در فرآیند این توافق نیز به نیروهای معتدل در جمهوری اسلامی کمک می کنیم تا جمهوری اسلامی نیز از درون دچار فروپاشی شود.
پس از انقلاب اکتبر 1917 و در اوایل حکوت شوروی ، لنین در سخنانی با این مضمون ابراز داشت: "سوسیالیسم و کمونیسمِ شوروی با کاپیتالیسم و لیبرالیسمِ آمریکایی ، سرِ جنگ دارد و حتما یکی از آنها دیگری را نابود خواهد کرد." این نظریه لنین تا پایان حکومت سی ساله استالین نیز همچنان پابرجا بود تا اینکه نیکیتا خروشچف در سال 1953 با مرگ استالین ، رهبری حزب کمونیست شوروی را بر عهده گرفت و طی سالهای 1958 تا 1964 نخست وزیر شوروی نیز بود. خروشچف در دوران نخست وزیری ، تئوری همزیستی مسالمت آمیز با آمریکا را برای اولین بار وارد ادبیات سیاسی جهان نمود و با کوتاه آمدن ازمواضع ایدئولوژیک شوروی ، سیاست مذاکره با آمریکا را _ نه در حوزه مسائل ایدئولوژیک که در حوزه مسائل استراتژیک به عنوان مثال موشک های بالستیک _ سرلوحه کار خود قرار داد و به تعبیر آمریکایی ها وضعیت شوروی از حالت آلفا (α اولین حرف الفبای یونانی) که در تقابل کامل و 90 درجه ای با سیاست های آمریکا بود وارد وضعیت میو (μ حرف میانی جدول الفبای یونانی) شد که در زاویه صفر درجه و موازی با سیاست های آمریکا بود. سیاست همزیستی مسالمت آمیز با آمریکا حدودا سه دهه دیگر نیز ادامه پیدا کرد تا اینکه در دوران گورباچف عملا این دو خط موازی فاصله خود را کم کرده و بر هم منطبق شدند اما این انطباق به معنای این نبود که آمریکایی ها هم از مواضع خود کوتاه آمده باشند بلکه در اصل آمریکایی ها همچنان بر سر مواضع خود طی چند دهه گذشته ثابت ماندند و این شوروی ها بودند که قدم به قدم از مواضع ایدئولوژیک خود کوتاه آمده و به مواضع استراتژیک رسیدند و سپس از همین مواضع استراتژیک هم کوتاه آمدند تا اینکه نهایتاً در دوران گورباچف اساساً دیگر مشکلی با آمریکایی ها نداشتند و آن زمان بود که یکی از مقامات آمریکایی اینگونه ابراز داشت که وضعیت شوروی در حالت اُمگا (ω آخرین حرف الفبای یونانی) قرارگرفت. در آن زمان کمتر کسی در دنیا پیدا می شد که معنای این حرف مقام آمریکایی را متوجه شده باشد تا اینکه مدتی بعد در سال 1991 اتحاد جماهیر شوروی به طور کامل از هم پاشید.
بنابراین یکی از ده ها علل اصلی فروپاشی شوروی را می توان کوتاه آمدن سران حکومت از مواضع انقلابی و ایدئولوژیک خود در برابر نظام سرمایه داری (کاپیتالیسم) و لیبرالیسم آمریکایی در نظر گرفت.
امروزه برخی دولتمردان جمهوری اسلامی و شخصیت های وابسته به دولت اگرچه در اظهار نظرهای خود با صراحت ابراز نمی کنند اما عملکرد آنان طی دو سال اخیر در حوزه سیاست خارجی و کرنش های بیشمار آنان در برابر زیاده خواهی های غرب و در رأس آن آمریکا حاکی از تلاش آنان برای کشاندن ایران اسلامی از وضعیت آلفا (α) به وضعیت میو (μ) و در نهایت رسیدن به وضعیت اُمگا (ω) در برابر آمریکا است. این تئوری زمانی در ذهن تحلیلگران تقویت می شود که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام چندی پیش اینگونه ابراز داشتند: " تابوی مذاکره با آمریکا شکست." به راستی معنی این حرفِ پدر معنوی دولت یازدهم چه می تواند باشد؟!! آیا اینگونه اظهار نظرها نمی تواند به معنای تلاش برای مذاکره در زمینه های غیر هسته ای با آمریکا پس از برجام باشد؟!! آیا نهایت شکستن تابوی مذاکره با آمریکا رسیدن به وضعیت اُمگا (ω) در برابر آمریکا نیست؟!! آیا نهایت شکستن تابوی مذاکره با آمریکا ، بازگشایی سفارت آمریکا در تهران نیست؟!! آیا جز این است که اتحاد جماهیر شوروی پس از رسیدن به این وضعیت از درون دچار فروپاشی شد؟!!
مشهور است جان نگرو پونته مسئول سابق هدایت جامعه اطلاعاتی و امنیتی آمریکا (شامل 16 نهاد اطلاعاتی و امنیتی از جمله NSA ، CIA ، FBI و ...) و نخستین فرمانده و سیاستگذار آمریکا در عراق از یکی از رهبران سیاسی عراق پرسیده بود: "میدانی چرا در آمریکا هیچوقت کودتا نمیشود؟!! " مقام عراقی دلایل زیادی از توزیع قدرت تا دموکراسی و … را برشمرده بود اما نگرو پونته در یک جمله به او گفته بود: " زیرا آمریکا در واشنگتن سفارتخانه ندارد" !!!
فراموش نکرده ایم که عملیات آژاکس (کودتای 28 مرداد 1332) و سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق و شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت را یک سیاستمدار جوان آمریکایی به نام کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt) از زیرزمین ساختمان سفارت آمریکا در تهران _ آنگونه که خود آمریکایی ها می گویند _ هدایت کرد.
اگرچه دولتمردان جمهوری اسلامی کلید حسرت رابرت مک فارلین را پس از سه دهه این بار از جیب خود بیرون آورده و در صدد خروشچفیزه کردن ایران می باشند ولی باید بدانند که در محاسبات خود دچار اشتباه شده و با این اشتباه خود ، آمریکایی ها را نیز دچار خطای محاسباتی کرده اند. چرا که اساساً ایران شوروی نیست و شرایط سیاسی ، اجتماعی و به ویژه اقتصادی ایران با وضعیت آن روز شوروی تفاوت های چشمگیر دارد. اشتباه اول آمریکایی ها این است که اساساً اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه دومشان این است که نظام مردمی جمهوری اسلامی همچون حکومت شوروی نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه سومشان این است که ایرانِ یکپارچه ، شوروی متشکل از سرزمینهای به هم سنجاق شده به زور شلاق نیست چرا که عامل اصلی وحدت میان اقوام ایرانی همانا اعتقاد قلبی به اسلام و ارادت قلبی به اصل ولایت فقیه می باشد. اشتباه چهارمشان این است که نقش بی بدیل رهبری دینی و معنوی در ایران ، شوخی نیست.
همانطور که پیشتر اشاره شد رهبر انقلاب در سخنرانی 19 تیر 1379 به مجموعه ای از علل داخلی و خارجی که منجر به فروپاشی شوروی شد اشاره فرمودند که در زمره علل داخلی آن ، عواملی همچون فقر شدید اقتصادی ، فشار بر مردم ، اختناق شدید ، فساد اداری و بوروکراسی و همچنین انگیزه های قومی را در نظر گرفتند. اما معظم له در همین سخنرانی به طرح هوشمندانه آمریکا اشاره کرده و فرمودند:
" این طرح آمریکایی یا غربی - به هر تعبیری که می گوییم - یک طرح نظامی نبود. در درجه اوّل یک طرح رسانه ای بود که عمدتاً به وسیله تابلو ، پلاکارد ، روزنامه ، فیلم و غیره اجرا شد. اگر کسی محاسبه کند ، می بیند که حدود پنجاه ، شصت درصدِ آن مربوط به تأثیر رسانه ها و ابزارهای فرهنگی بود. عزیزان من! مسأله تهاجم فرهنگی را _ که من هفت ، هشت سال پیش مطرح کردم _ جدّی بگیرید. شبیخون فرهنگی ، شوخی نیست. بعد از عامل رسانه ای و تبلیغی، در درجه دوم، عامل سیاسی و اقتصادی بود. عامل نظامی هیچ نبود ... سیل تبلیغات غربی و فرهنگ غربی و نمادهای غربی _ سمبل های لباس و مک دونالدز و از این چیزهایی که در واقع جزء سمبل های آمریکایی است _ در شوروی راه پیدا کرد. این که من می گویم ، تفکر یک طلبه گوشه نشین نیست ؛ در همان روزها بنده در خود مجلات آمریکایی _ تایم و نیوزویک _ خواندم که از این که رستوران های مک دونالدز در مسکو رواج پیدا کرده ، اینها به عنوان یک خبر مهم و به عنوان پیشاهنگ فرهنگ غربی و فرهنگ آمریکایی در کشور شوروی یاد کرده بودند".
اما آنچه که ما را برآن داشت تا نسبت به نگارش این بیانیه اقدام نماییم ، اظهار نظر یکی از مسئولین استان قزوین پیرامون برگزاری کنسرت های موسیقی مختلط و حواشی آن بود. پیش از هر چیز اشاره به این نکته ضروریست که هیچ کس با اصل موسیقی مخالف نیست و از دهه های گذشته تاکنون کم نبوده و نیستند نماهنگ ها و موسیقی های فاخری که منادی ارزشهای انسانی و اخلاقی و در حد اعلای آن ، پیام رسان اسلام و انقلاب می باشند. این مسئول استانی در توجیه اختلاط زن و مرد در کنسرت ها ، مواردی را مطرح فرمودند که بسیار سطحی و خنده آور است تا جایی که پرداختن به آن ، دور از شأن این بیانیه می باشد. اما روی صحبت ما با آن قسمت از صحبت های ایشان است که فرمودند: "در سیاست گذاری هم ضمن رعایت تعامل با مسئولان استانی ، مشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را اجرا خواهم کرد. لذا وزیر محترم با برگزاری کنسرت های فاخر و هدایت شده موافق است و بنده هم به عنوان مدیر اجرایی باید سیاست های ایشان را در استان اجرا کنم."
همانطور که از مدت ها قبل کاملا آشکار بود ایشان به شدت دچار ضعف تئوریک هستند و به عنوان یک عنصر فرهنگی اساساً در حوزه فرهنگ حرفی برای گفتن ندارند و با این اظهار نظر اخیر خود بدون اینکه متوجه باشند ، خود نیز بر این حقیقت صحه گذاشتند ، آنجایی که فرمودند مجری سیاست های وزیر ارشاد هستند و با این سخن ، ناخواسته ماهیت مصلوب وزارت ارشاد دولت یازدهم را برملا نموده که همه چیز باید به صورت سلسله مراتبی از بالا به پایین ابلاغ شود و زیر دستانی هم باید انتخاب شوند که اساساً فاقد هرگونه قدرت تحلیل و تولید محتوا باشند چرا که باید ملزم به اجرای دستورات باشند.
اما ماهیت مصلوب وزارت ارشاد دولت یازدهم ، یک روی سکه است و روی دیگر آن را باید به گونه ای دیگر تحلیل نمود. در برخی اظهار نظرها اینگونه بیان می شود که جوانان جامعه ما افسرده هستند و نیاز به شادی با برگزاری کنسرت دارند که رهبر انقلاب در دیدار اخیر با دانشجویان به زیبایی پاسخ آنان را اینگونه دادند که فرمودند:
"بعضی از مراکز مغرض آماری و غالباً با منشأ خارجی یا اساساً خارجی اعلام میکنند. آنها میگویند جوان ایرانی افسرده است؛ یک طبقهبندی هم میکنند و میگویند جوان ایرانی در فلان درجهی از افسردگی _ یک درجهی خیلی بالایی _ قرار دارد. این یک دروغ محض و خباثتآمیزی است که دارد امروز انجام میگیرد و بهانهی یک سلسله کارهای خلاف دیگر است؛ جوان ایرانی افسرده است، پس بایستی برایش محیط نشاط درست کنیم؛ چهجوری؟ با کنسرت موسیقی، با جلسات و اردوهای مختلط جنسی، و آزادیهایی از این قبیل؛ این دنبالهی آن حرف است. نخیر، بعکس، جوان ایرانی امروز جزو بانشاطترین و فعّالترین و سرزندهترین جوانها است. شما نگاه کنید در دنیای غرب، جوان اروپایی افسرده است؛ اینقدر آمار خودکشیها در آنجا بالا است. افسردگی آنجایی است که یک جوانی بر اثر فشارهای روحی، تفنگ دست میگیرد، میرود در یک ساحل امن و بظاهر آرام و حدود هشتاد کودک را با رگبار میکشد؛ اتّفاقی که دو سه سال پیش در یکی از کشورهای اروپا اتّفاق افتاد که همه مطّلع شدند و در دنیا منعکس شد؛ افسردگی این است. افسردگی عبارت است از اینکه جوان اروپایی برای خودکشی کردن میآید در سِلک داعش. گزارشهایی که ما داریم نشان میدهد که تعداد بالایی از عناصر انتحاری داعش، جوانهای اروپاییاند؛ میخواهد خودکشی کند، فکر میکند این خودکشی یک هیجانی دارد و بهتر از غرق کردن خود مثلاً در رودخانهی فلان کشور اروپایی است، [پس] میآید اینجا؛ بر اثر افسردگی کامل دنبال هیجان میگردند؛ افسرده آنها هستند. جوان ایرانی که روز بیستوسوّم ماه رمضان که شب قبل را با احیاء گذرانده، با دهان روزه، در گرمای شدید تابستان، میآید در خیابان راهپیمایی میکند، بعد مینشیند زیر آفتاب و نمازجمعه را برگزار میکند، او فرسنگها از افسردگی دور است، او سرزنده است، او بانشاط است."
بنابراین چنین اظهار نظرهایی از اساس باطل است و کسانی که به اینگونه تئوری ها دامن می زنند خواسته یا ناخواسته در زمین دشمن بازی می کنند اما سخنان اخیر این مسئول استانی را باید تکه ای کوچک از یک پازل بزرگ در نظر بگیریم و آن این که دولت تدبیر!!! و امید!!! به دلیل آنکه در دو سال اخیر به جای آنکه در صدد تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی مردم باشد و در راستای رفع اساسی مشکلات ساختاری و بهبود اقتصاد کشور قدمی بردارد ، با ساده لوحی تمام ، بهبود همه مسائل کشور و حتی آب خوردن مردم را هم به رفع تحریم ها گره زده بود ، اکنون که دیگر دست غربی ها برای خود این دولت هم رو شده و می دانند که خبری از رفع مؤثر تحریم های اقتصادی و مالی و بانکی نیست ، به تکاپو افتاده اند تا بلکه بتوانند اعتبار از دست رفته خود را نزد افکار عمومی بار دیگر به دست آورند اما همانطور که پیش بینی می شد در این جای کار هم برای هزارمین بار دچار خطای محاسباتی شده و راه چاره را به جای پرداختن به کار و تلاش برای بهبود وضعیت معیشتی مردم در این دوسال پایانی ، در برگزاری کنسرت های مختلط می دانند و این درحالی است که قیمت بلیط چنین کنسرت هایی آنقدر بالاست که کمتر کسی توان پرداخت آن را دارد و توده های مردم آنقدر غرق در مشکلات معیشتی شده اند که کمتر کسی به فکر هزینه میانگین 000/55 تومانی چنین کنسرت هایی می افتد ، بنابراین ، این تئوری که ما از طریق این کنسرت ها برای جوانانمان شادی و نشاط را به ارمغان می آوریم دروغی بیش نیست چرا که تنها آن قشری از جامعه که توان پرداخت چنین هزینه هایی را دارند در این کنسرت ها شرکت می کنند و آنقدر تعدادشان کم است که نمی توان شادی چند ساعته این جمع محدود را به آحاد جامعه تسری داد.
دولت یازدهم با برگزاری چنین کنسرت هایی در صدد همراه کردن قشر محدودی از جامعه است تا بتواند همان رأی 07/0 درصدی از دست رفته خود را بازیابد در حالی که مشاوران بالاشهر نشین و بی خبر از واقعیات جامعه این دولت خبر ندارند که تا همان سطح رأی هم فاصله بسیار دارند و اگر در حوزه مسائل معیشتی بخواهد همان روند دو سال گذشته را طی کند ، دیگر نباید روی ریاست جمهوری دوره آینده حساب کند.
همانطور که پیشتر اشاره شد برگزاری کنسرت های مختلط قطعه ای کوچک از یک پازل خیلی بزرگ است. از روزهای پس از توافق وین برخی مقامات آمریکایی در اظهاراتی تأمل برانگیز از امکان نفوذ در عرصه های سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی در داخل کشور به واسطه برجام خبر می دهند که به عنوان یکی از علائم تلاش مستقیم دشمن برای نفوذ فرهنگی می توان به فرم های اعطای نمایندگی رستوران های زنجیره ای مک دونالدز که در شهر های مختلف توزیع شد اشاره نمود که در خلال این نوشتار به اندازه کافی به خطرات آن اشاره گردید. اما دشمن تلاش های غیر مستقیم دیگری نیز برای رخنه فرهنگی دارد که می توان به تلاش برای برگزاری همین کنسرت های مختلط و هنجارشکن اشاره نمود و این حقیقت زمانی آشکار می گردد که بدانیم اساساً عقبه فکری و تئوریک این دولت یک عقبه لبرالیستی است و رد پای این تفکر را در برخی اقدامات و اظهارات دولت در زمینه های سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی می بینیم و اساساً این دولت در این حوزه ها نه تنها مشکلی با غربِ لیبرال ندارد بلکه به واسطه اشتراک ایدئولوژیک ، در همسویی با آن نیز می باشد که از این میان تنها به دو نمونه از اظهارات و آثار شخص آقای رئیس جمهور اشاره می کنیم: کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران نوشته دکتر حسن روحانی (1389) و از همه مهمتر اظهارات ایشان در صفحات 7 تا 16 فصلنامه راهبرد (بهار 1385 _ مدیر مسئول: دکتر حسن روحانی).
بنابراین کشاندن وضعیت کشور از وضعیت α به وضعیت μ و کوتاه آمدن از مطالبات ایدئولوژیک (صدور انقلاب) و پرداختن به مسائل استراتژیک (تعداد سانتریفیوژها !!! ) ریشه در عقبه فکری و تئوریک این دولت دارد اما دولتمردان بدانند که به واسطه عملکرد ضعیف آنان در سیاست خارجی ، اعطای امتیازات گسترده به طرف غربی در برابر ستانده های ناچیز و کم ارزش ، به تعطیلی کشاندن بسیاری از بخش های صنعت هسته ای ، نقض آشکار و غیر قابل تفسیر حداقل 14 مورد از مجموع 19 مورد خطوط قرمز رهبری ، دروغ های آشکار و تناقضات بسیارِ اظهارات دولتمردان با متن انگلیسی و تأکید می شود متن انگلیسی توافقنامه وین ، زدن قفل های متعدد بر بسیاری از بخش های صنعت هسته ای و پذیرش محدودیت های درازمدت (25 سال) و حتی ابدی (for all future) مبتنی بر متن انگلیسی برجام ، به مخاطره انداختن امنیت ملی کشور به واسطه پذیرش پروتکل الحاقی و حتی دسترسی های _ بخوانید جاسوسی های _ فراتر از پروتکل الحاقی ، نقض استقلال و حاکمیت ملی کشور به واسطه پذیرش قیمومیت غربی ها همچون دوران قاجار مبتنی بر متن انگلیسی برجام و قطعنامه 2231 ، تحقیر ملت بزرگ ایران به واسطه پذیرش تعهدات تحقیر آمیز همچون پر کردن قلب رآکتور خارج شده ی آب سنگین اراک با بتن و کور کردن لوله های ورودی و خروجی سانتریفیوژهای برچیده شده نطنز با رزین اپوکسی ( Epoxy Resin نوعی ماده چسبناک بسیار محکم و ضد حرارت) و از همه مهمتر ناکامی آنان در برطرف نمودن مشکلات معیشتی ملت و در نتیجه از دست دادن اعتماد عمومی ، دیری نخواهد پایید تا بار دیگر نیروهای انقلابی وارد عرصه شوند و در سایه اصل اصیل ولایت فقیه ، انحراف چند درجه ای در مسیر حرکت کشور را برطرف نموده و ضمن بهبود وضعیت معیشتی ملت مبتنی بر اصول اقتصاد مقاومتی ، بر این آرمان خمینی کبیر نیز تأکید خواهند ورزید که "ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الّا الله را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم."
94/6/20
جمع کثیری از خانواده های شهداء و ایثارگران استان قزوین
بسیج دانشجویی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
تشکل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
هیأت محبین اهل بیت دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
- ۹۴/۰۶/۲۰