متن کامل گفتگوی اختصاصی روزنامه ولایت باصفت الله صالحی،قائم مقام حزب موتلفه اسلامی استان قزوین
دوشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ب.ظ
صفت الله صالحی،قائم مقام حزب مؤتلفه اسلامی استان قزوین در گفتگو با روزنامه ولایت:/حسین آذربایجانی:تحلیل شما از اتفاقات سیاسی سال 92 در استان قزوین چیست؟ ـ بسما... الرحمنالرحیم، فرا رسیدن سی و ششمین بهار آزادی را خدمت شما عزیزانی که در نشریه ولایت فعالیت دارید و به همه مردم تبریک عرض مینمایم. اتفاقات سال 92 را مجموعا مثبت ارزیابی میکنیم، چه در زمینه شوراها و چه ریاست جمهوری؛ برخلاف دورههای گذشته در دوره سوم شوراها در مراکز استانها تقریبا اصولگراها حاکمیت داشتند، ولی در شهرهای کوچک جریان رقیب سکاندار بسیاری از شوراهای شهر و روستا بودند. در این دوره تفاوتی در شوراها رخ داد و شاید علتش این بود که جریان اصلاحات بیشتر به ریاست جمهوری اهمیت میداد و عملا بحث شوراها برایشان اهمیتی به آن اندازه نداشت و در داخل شهرها موفق به ارایه لیست کاملی نشدند.
ولی در ریاست جمهوری اصلاحطلبان پیروز شدند.
به طور معمول از ابتدای انقلاب و از زمان آقای هاشمی به بعد، هر 8 سال این چرخه برمیگردد؛ یک بار به نفع جریان اصلاحات و یک بار به نفع جریان اصولگرا و هر رییس جمهوری برای دو دوره انتخابش تقریبا تضمین شده است. البته این بار ما این اطمینان را نداریم که انتخاب مجدد این رییس جمهوری تکرار شدنی باشد.
چرا اینطور فکر میکنید؟
ـ جریان انتخابات ریاست جمهوری در این دوره تفاوتهایی با دوم خرداد و 18 خرداد داشت و آن تفاوت در آرا و تفاوت در شخص آقای خاتمی و آقای روحانی است. ما ریشه آقای روحانی را در اصولگرایی میدانیم، ایشان عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز بودند، عضو مجلس خبرگان بودند و به دفعات متعدد از طرف رهبری در شورای عالی امنیت ملی حضور داشتند، در جنگ و جبهه حضور داشتند و چندین دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را از سوی اصولگرایان برعهده داشتند؛ در انتخابات اول، ایشان از طرف حزب جمهوری اسلامی که یک تشکل اصولگرا بود، نامزد شدهاند و حتی در دورههای بعد از طرف حزب موتلفه اسلامی هم ایشان نامزد شدند.
اگر ایشان اصولگرا هستند چرا اصولگرایان این بار در مقابل ایشان صفآرایی کردند؟
این بار تفرقی که در اصولگرایان پیش آمد و تعدد نامزدها باعث شد که آقای روحانی تقریبا با 7/50 درصد آرا انتخاب بشوند و تفاوت پیام دوم خرداد با 24 خرداد در همین موضوع است. اگر نامزدهای اصولگرایان یک یا دو نفر بودند، امکان رفتن انتخابات به دور دوم بود و در دور دوم نتیجهای غیر از این حاصل میشد.
اما مجموع آرای پنج نامزد دیگر از آرای روحانی کمتر بود.
ـ اعتقاد ما بر این است که بخشی از آرای آقای روحانی هم متعلق به اصولگرایانی بوده که به عملکرد آقای احمدینژاد معترض بودند. بخشی از آرای آقای روحانی قرضی است و در همین شهر قزوین کسانی که الان ادعای دفاع از آقای روحانی را دارند، انتخاب اولشان آقای هاشمی بود، بعد از آن که آقای هاشمی نشد، دنبال آقای جهانگیری بودند و بعد که آقای جهانگیری نخواستند به میدان بیایند، دنبال آقای عارف بودند و نهایتا که در نظرسنجیها دیدند آقای روحانی زمینه مناسبتری نسبت به آقای عارف دارند، از آقای روحانی حمایت کردند.
این روند در جریان ائتلافهای انتخاباتی طبیعی است.
ـ شاید این طبیعی باشد، اما در نشستهای اصلاحطلبان چهرههایی دیده میشوند که در ستاد آقای قالیباف بودهاند، یا چهرههایی که در ستاد آقای ولایتی بودهاند و یا حتی چهرههایی که در دفتر ما حضور یافتند و حالا که دولت به سمت آقای روحانی چرخش پیدا کرده این اشخاص هم یک شبه طرفدار آقای روحانی شدهاند. متاسفانه افرادی نیز هستند که هم به ستادولایتی یا ستاد آقای قالیباف رفتند، هم به ستاد آقای رضایی سر زدند و پیش خود گفتهاند که سنگ مفت گنجشک مفت و هر کدام از اینها که انتخاب شدند، میگوییم ما با شما بودیم. من با دیدن چهرهی بعضی از اینها در نشست خانه قوامی یا علیخانی خیلی متعجب شدم؛ بعضی از آنها در حالی که در موتلفه پرسشنامه هم پر کرده بودند، درست دو هفته پس از انتخاب آقای روحانی آمدند و گفتند که ما از موتلفه استعفا میدهیم. در صورتی که هر کسی به صرف فرم پر کردن، عضو موتلفه نمیشود و شرایط گزینشی داریم، معمولا صبر میکنیم تا ببینیم اشخاص به چه نیتی میخواهند عضو موتلفه بشوند؛ آیا برای فعالیتهای تشکیلاتی عضو میشوند یا با شناخت کامل، موتلفه را انتخاب کرده یا اینکه خیر، برای منفعتطلبی بوده است. همین افراد را دیدیم در نشستی که آقایان داشتند جزو کسانی بودهاند که در صفوف جلو حضور داشتند. میتوان گفت که چاپلوسی از آفتهای فضای سیاسی استان است.
میگویند این چاپلوسی در دولت احمدینژاد زیاد شد.
ـ دولت احمدینژاد فرای بعضی از نزدیکانش مثل مشایی و دیگران که آسیب زیادی نه تنها به احمدینژاد بلکه به نظام و بحث ولایتپذیری زدند، در کل محاسن زیادی داشت. این دولت هم محاسنی دارد و البته معایبی هم دارد.
چه محاسن و معایبی؟
برای مثال سبد کالا؛ با مشکلات کنونی و با تاییدات مقام معظم رهبری از پیشرفت مساله هستهای و مذاکرات و... مردم خیلی انتظار نداشتند که دولت علاوه بر یارانههایی که به حسابشان واریز میشود، بخواهد سبد جداگانهای به مردم بدهد. نفس عمل خوب بود، اما تجمعهای چند صد نفری برای گرفتن سبد کالا دیده شد. حالا افرادی که در آن زمان ادعا میکردند احمدینژاد با هدفمندی یارانهها گداپروری میکند، بگویند آیا واریز یارانهها گداپروری بود یا صفهای این چنینی گداپروری است؟ معمولا آمدن دولتهای جدید، ارزش دولتهای قبلی را نمایان میکند.
ولی به عملکرد دولت قبلی انتقادات بسیاری هست ازجمله فساد افسارگسیختهای که هر روز مظاهری از آن آشکار میشود.
ـ متاسفانه در سال 92 مخصوصا پس از تشکیل دولت آقای روحانی، دستاوردهای 35 منهای 8 یعنی سیاهنماییهایی که در رابطه با 8 سال گذشته دارد زیاد میشود. این حجم از سیاهنمایی حتی در دولت آقای خاتمی هم نسبت به دولتهای قبلی انجام نشده بود.
ولی احمدینژاد همه دولتهای پیش از خودش را تا حد توان تخریب میکرد در حالی که خودش موفقیت چندانی نداشت.
ـ نه، در دولت آقای احمدینژاد نیز همه موفقیتهای دولتها را زیر سوال نمیبردند. در زمان آقای احمدینژاد خیلی موفقیت داشتیم همین موفقیت هستهای را خود آقای عراقچی، اشاره کردند موفقیتهای حاصل شده امروز نتیجه آن 8 سال مقاومتی است که ما کردیم، به علاوه فعالیتهای این چند ماه دولت جدید بوده است. خود مذاکرهکنندگان میدانند که در 8 سال گذشته مقاومت کردیم.
کارشناسان میگویند بسته پیشنهادی 8 سال پیش آژانس و قدرتهای جهانی به ایران بسیار بهتر از توافق اخیر بود، اما احمدینژاد از استفاده از آن ظرفیت عاجز بود.
ـ پیشنهاد 8 سال پیش آمریکا بهتر از الان نبوده است. آقای اوباما در صحبتهایشان اشاره میکنند که ما میخواهیم ایران اصلا انرژی هستهای نداشته باشد؛ ولی امروز 1+5 حق انرژی هستهای ایران را به رسمیت میشناسند، این خودش موفقیت بزرگی است. الان 1+4 یعنی پنج کشور دیگر به غیر از آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران از همدیگر سبقت میگیرند. نه فقط آنها، بلکه کل اروپا برای ایجاد رابطه با ایران مسابقه گذاشتهاند؛ چون ضرری که در 8 سال گذشته در تحریم ایران کردند، برای آنها جبرانناپذیر است. ایران بازار خوبی هم برای مصرف کالا و هم برای خرید مواد اولیه آنهاست. علاوه بر این و بیش از اینها بحث ترانزیتی و شرایطی راهبردی که ایران در منطقه دارد؛ تابحال بخاطر تحریم ایران، مجبور بودند لقمه را از پشت سر خود در دهان بگذارند. الان جهت انتقال کالا به کشورهای همسایه، استفاده از امکانات ترانزیتی ایران به راحتی و در کوتاهترین زمان برایشان ممکن میشود. امروز از سرتاسر آسیا و اروپا مذاکره در سطح هیاتهای پارلمانی را آغاز کردهاند و در اصل بیشتر هیاتهای اقتصادی در قالب هیاتهای پارلمانی میآیند تا بعدها مذاکرات را در سطوح بالاتر ادامه بدهند.
با وجود این واقعیتهایی که گفتید، پس چرا صداوسیما و رسانهها و شخصیتهای اصولگرا خصوصا جبهه پایداری طوری وانمود میکنند که انگار ایران همه چیز را فروخته و فعالیتهایش را تعطیل کرده؟
ـ این خلاف واقع است و ما چنین چیزی را قبول نداریم. شاید به برخی از نوع برخوردها مثل پاسخ رییس جمهور ایران به تماس تلفنی رییسجمهور امریکا یا به احساس خودشیفتگی بعضی از افراد نقد داشته باشیم؛ اما در رابطه با پشت سرگذاشتن تحریم، میتوان گفت آینده خوبی در انتظار کشور است، منتهی باید هشیار باشیم که این امر به بهای از دست دادن عزت و منافع نظام نباشد.
پس شما حرفهای جبهه پایداری را قبول ندارید؟
ـ ما سیاهنمایی به این شکل را که کلا بخواهیم دیپلماسی دولت را محکوم کنیم، قبول نداریم. میگوییم نباید از رهبرمان سبقت بگیریم یا خلاف گفته ایشان عمل کنیم. تا زمانی که مقام معظم رهبری از نوع مذاکرات حمایت میکنند، باید از مذاکرات حمایت کرد و ما هم حمایت میکنیم؛ چون خود را تابع ولایت مطلقه فقیه میدانیم. بخاطر همین مساله تا جایی که مقام معظم رهبری ایرادی نداند، ما نیز حمایت میکنیم، آقا در بعضی از موارد در رابطه با نوع برخوردها صراحتا اشاره کردند که مثلا مذاکره تلفنی آقای روحانی را با آقای اوباما ضروری نمیدیدند؛ اما در رابطه با روند مذاکرات در مجموع مثبت است. البته بعضی از دوستان هم موفقیتها را به حساب خودشان میگذارند و نه به عنوان موفقیتهای نظام.
به استان قزوین بیاییم؛ با توجه به تغییر استاندار، فضای استان این روزها چگونه است؟ شما با انتصاب یک اصلاحطلب به معاونت سیاسی استانداری موافق بودید؟
ـ ما حدود 3 هفته پیش از طریق حزب موتلفه ملاقاتی با آقای روزبه داشتیم. من به ایشان گفتم: زمان مرحوم امامی، استاندار سابق قزوین، من به ایشان گفتم که ما انتظار نداریم شما از نیروهای ما استفاده بکنید؛ ولی این انتظار را داریم، مسئولانی که میخواهید در استان استفاده بفرمایید، چند ویژگی داشته باشند؛ یکی این که باسابقه باشند.
متاسفانه روال اینطور شده، هر کس تازه مدرک تحصیلی گرفته، به استان قزوین میآید، مسئولیت میگیرد و 4ـ5 سال ناشیگری خود را در استان ما در میآورد و بعد که کلی خرابکاری کرد و باتجربه شد، به جاهای دیگر میرود. گفتم از این تیپ آدمها که هنوز جوهر مدرک تحصیلیشان خشک نشده سر کار نگذارید. دوم به افرادی که دو سال آخر خدمتشان است، مسئولیت مهم ندهید. کسی که دو سال آخر خدمتش باشد، این میز را محکم میچسبد و هر کار بگویند میکند و کاری ندارد که برنامهریزی و تدبیر پشتش هست یا نه! سوم، کسانی که در استان قزوین به آنها مسئولیت میدهید از استانهای کوچکتر و محرومتر از قزوین نیامده باشند؛ مثلا کسی که از استان ایلام، چهار محال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد، سیستان و بلوچستان و... وقتی به اینجا میآید، قزوین را با استان سابق خود مقایسه میکند و اصلا احساس کمبودی نمیکند و با خود میگوید این درخواست برای ورزشگاه برای استخر و آموزشگاه و دانشگاه و... که آمده ما حتی نصفش را هم در استان خودمان نداشتیم، پس لازم نیست.
پس از چه کسانی استفاده کنند؟
ـ کسی که حتی معاون مدیرکل یا رییس سازمانی در کلانشهرهایی مثل تبریز، اصفهان، شیراز، تهران و... باشد. چنین فردی دارای دید کلان است؛ امکانات محقر قزوین را با امکانات عظیم کلانشهر خودش مقایسه میکند و میگوید باید این را به آن سطح برسانیم.
نظرتان درباره استاندار بومی دولت روحانی چیست؟
ـ ما خوشحالیم یکی از رفقای سابقمان تصدی استانداری را بدست گرفته و البته قطعا بایستی با سیاستهای دولت حرکت بکند. ما فقط انتظار داریم این نکتهها رعایت شود؛ چه این نیروها از اصولگراها باشند چه از اصلاح طلبان!
اما برخی از هم قطاران شما سهمخواهی میکنند و سعی میکنند به اصلاحطلبان مجال انتصاب ندهند.
ـ ببینید، در دوم خرداد آقای خاتمی 65 درصد رای داشتند و دارای پشتیبانی 65 درصدی بودند. ایشان میگفتند که دولت بایستی از ما باشد؛ حرفی هم نبود، ولی آقای روحانی خودش هم ادعایی نداردتعلق به اصلاحات دارد
خودش هم میگوید استانداران ما باید طوری حرکت کنند که همه احزاب و گروهها احساس برد برد داشته باشند. همه احساس برنده بودن داشته باشند؛ یعنی الان گفتمان اصلاحات مطرح نیست و گفتمان تدبیر و امید و بحث اعتدال مطرح است. اگر ما بخواهیم در این قضیه موفق شویم، باید از ظرفیت تمامی نیروها بدون توجه به اصلاحطلبی یا اصولگرایی شان استفاده شود.
مگر احمدینژاد که اصولگرا بود و شما و حزبتان پشتش ایستادید، چنین کاری کرد؟
ـ خود را گول نزنیم؛ در 8 سال دولت آقای احمدینژاد کدامیک از منصوبشدگان همین شهر قزوین از اصولگرایان اعتقادی بودند؟ مثلا روسای دانشگاهها را ببینید، کدامیک اصلا ادعای اصولگرایی کردند؟ به جز مقطع کوتاهی که آقای دکتر غفوری فرد به دانشگاه بینالمللی آمد، پیش و پس از آن، نه در دانشگاه علوم پزشکی،نه دانشگاه آزاد نه دانشگاههای دیگر و نه دانشگاههای غیرانتفاعی، کدامیک از روسای این دانشگاهها اصلا ادعای اصولگرایی داشتند؟ در رابطه با مدیران کل، متاسفانه در قزوین غالب نیروهایی که از جاهای دیگر میآیند برایشان بحث وابستگی به این و آن دولت و جناح مطرح نبوده و انگشتشمار است که یکی از اینها آمده باشد و ادعای محکم اصولگرایی داشته باشد و بگوید من وابستگی به فلان تشکیلات دارم. به جز نهادهای زیر نظر رهبری و... که بحث آن جداست.
شما در گفتهها و نوشتههای وبلاگتان از مدیران بومی حمایت کرده بودید.
ـ درست است که میگویم یک نیروی بومی از پتانسیل توانایی شناخت نیروها و استان میتواند برای جذب سرمایهگذار و به جریان انداختن این سرمایهها استفاده کند. اینها ویژگیهای خوب مدیران بومی است؛ ولی بعضی از مسئولیتها را خود من نمیپسندم که به افراد بومی سپرده شود و صلاح هم نیست.
چه مسئولیتهایی؟
ـ مثلا در دادگستری اگر یک نیروی بومی به فرض رییس کل دادگستری شهر بشود، اگر بخواهد خواسته دوستان و آشنایان را (چه مشروع و چه نامشروع) انجام ندهد، خب آشنایانش ناراحت میشوند، اگر انجام بدهد یک سری دیگر ناراحت میشوند و میگویند فامیل بازی و جریان بازی و ... راه انداخته است، یا مثلا بعضی از مسئولیتهایی که نظارتی هست و مردم از آنها انتظار قاطعیت دارند، در این دستگاهها شاید ضرورتی نداشته باشد که حتما نیروی بومی استفاده شود.
پس نیروی بومی به درد کجا میخورد؟
ـ برای بعضی از جاها مثل کشاورزی و اقتصاد و صنعت و تولید و جاهایی که با سرمایهگذاری ارتباط دارد؛ مثلا اداره کل امور مالیاتها در قزوین اگر موفق بوده، بخاطر این است که مدیر بومیاش از وضعیت صنعت و تولید و سرمایهگذاران استان اطلاعات کافی دارد. اینطور جاها انتصاب نیروی بومی، مثبت قلمداد میشود.
در مورد خود استاندار چطور؟
ـ یک استاندار بومی خیلی میتواند کمک بکند، مثلا برای امسال در رابطه با بودجه سال 92 دولت چیزی حدود صد میلیارد پیشبینی کرده است. استاندار اگر فقط متکی به این رقمها باشد که مجلس برای استان تصویب و دولت اعلام کند، کلاهش پس معرکه است. زمانی استاندار میتواند موفق باشد که بتواند سرمایه سرمایهگذاران را در بخش مسکن و تولید و اشتغال و کشاورزی و... به کار بگیرد. این یکی از نقاط مثبتی است که ما در انتخاب آقای روزبه احساس کردیم وجود دارد و ایشان با شناختی که از استان دارد میتواند یکی از موفق ترین استاندارهای کشور در آینده باشد.
به عملکرد اصولگرایان در سالهای اخیر بپردازیم؛ موتلفه مدعی کار حزبی است اما در مورد سابقه ائتلافهایش با بقیه اصولگرایان در انتخابات ابهاماتی وجود دارد؛ مثلا در انتخابات اخیر مجلس چه اتفاقی افتاد؟ آقای نیکویه با آن ریشههای قوی اصولگرایی، از سوی اصولگرایان استان مورد توجه قرار نگرفت و همگی به سراغ فردی رفتید که نمی توان گفت اصولگراست.
ـ متاسفانه انتخابات حالتی پیدا کرده است که اگر آقای حسینی یا آقای داوود محمدی انتخاب میشوند، بخاطر تبلیغات2ـ3 ماه ایام انتخابات نیست، اینها، مخصوصا آقای محمدی که در دو یا سه دوره قبل دائما فعالیت کردهاند و دائم با جریانات مختلف ارتباط داشتهاند و... درانتخابات کسی دنبال تخریب آقای محمدی نبود و ایشان تخریب نشد.
در رابطه با آقای حسینی هم جایگاهی که در نهاد نمایندگی رهبری در سپاه داشتند، ارتباط مستقیم با همه اقشار داشتهاند و به راحتی به عنوان نماینده ولی فقیه دعوت میشدند، حضور داشتند و شناخته میشدند، در صورتی که آقای نیکویه از این امکانات نمیتوانستند استفاده بکنند.
اینها قانعکننده نیست. در جناح شما حمایت چندانی صورت نگرفت؛ یعنی این 1+5 آمدند آقای نیکویه را کنار گذاشتند و از آقای داوود محمدی حمایت کردند. این را با انتظام حزبی مورد ادعایتان چطور منطبق میکنید؟
ـ حمایت رسمی نکردند. بحثی که در مورد آقای نیکویه بود، شاید همه در یک چیز اتفاق نظر داشتند و آن هم تخریب آقای نیکویه بود. شما که سالهاست در مطبوعات هستید، میدانید چطور میشود. در ایام انتخابات چندین دوره نظرسنجیهایی که موتلفه انجام داده، من دقیقا در جریان کار بودهام، مثلا در انتخابات زمان آقای احمدینژاد در دوره اول نامزدها را که نظرسنجی میکردند، آقای احمدینژاد با توجه به این که در کشور مسئولیتهای کلان نداشتند تعداد طرفدارانشان در نظرسنجی بالا نبود و پلکانی و آهسته بالا آمد ولی از این طرف مخالفین ایشان به حداقل رسیدند، حالا در قضیه ریاست جمهوری دوره گذشته هم همین گونه بود یعنی آقای روحانی ممکن است ابتدا 5ـ6 درصد آرای مردم را داشتند؛ در این نظرسنجیها بخشی از مردم میگویند من شاید به فلان آقا رای بدهم، بخشی میگویند شاید رای بدهم و یا آنکه اصلا رای نمیدهیم. در رابطه با آقای نیکویه آنهایی که میگفتند اصلا به ایشان رای نمیدهم زیاد بود؛ آن هم بخاطر قضایای زمان فرمانداری ایشان بود و خصوصا مطبوعات قزوین چنان سیاهنمایی کرده بودند که از ایشان چهرهای منفی ساخته بودند. در شوراها موفق نشده بودند این کار رابکنند و ایشان دو دوره بیشترین آرا را به خود اختصاص دادند وبه شورای شهر آمدند . اگر در قزوین در رابطه با آقای حسینی و آقای داوود محمدی یا در رابطه با آقای فصیحی نظرسنجی میشد، در نظرسنجی کسی که می گفت من اصلا به آقای فصیحی رای نمیدهم یا اصلا به آقای حسینی یا محمدی رای نمیدهم، تعدادشان خیلی کمتر از آنهایی بود که میگفتند به آقای نیکویه اصلا رای نمیدهم.
گویا بعضیها هم پشت بعضیها را خالی کرده بودند.
ـ متاسفانه بعضیها یعنی بسیاری از آرا در انتخابات تک رای بودند، یعنی این تک رای هست که آرای کسی که حمایت شده را زمین میزند. البته این حالت در سراسر کشور هم هست، یعنی کسانی که برای کسی کار میکنند و کسی هم هزینهای میکند و فعالیت میکند ترجیح میدهند که کاندیدی که خودشان حمایت میکنند، انتخاب شود.
ضمن این که ما چیزی را از دست ندادیم، یعنی مجموعا در حال حاضر از ترکیب نمایندگان مجلس استان شاید بعد از انقلاب به این شکل نداشتهایم و راضی تر از گذشته هستیم.
نمایندگان کنونی استان در مجلس چه وزنی دارند؟ نه نطقی نه اظهارنظر در خور توجهی، در جریان تصویب بودجه و رای اعتماد کابینه هیچ اثری از وجود آنها دیده نشد، در حالی که نمایندگان دور قبل استان وزن کشوری داشتند و میتوانستند لااقل حرف بزنند و حرف ها را هم به کرسی بنشانند.
ـ نمایندگان الان هم اینطور نیست وزن نداشته باشند. آقای رحمانی در کمیسیون تلفیق حضور دارند که همه نمایندگان دوست دارند در آن باشند، یا مثلا آقای محمدی را در بعضی از مسایل با رای بالایی انتخاب میکنند که مشخص میشود ایشان وزن دارد. بقیه هم کم کم وزن پیدا میکنند.
تا زمانی که نمایندگان اصولگرای مورد حمایت شما وزن پیدا کنند، چقدر فرصتهای حیاتی استان از دست میرود؟
ـ اگر چهار تا 25 درصد داشته باشیم که جمعا بشود 100 درصد بهتر از این است که دو تا 50 درصد در جهت مخالف هم داشته باشیم و حداقل وحدت نمایندگان در رابطه با بسیاری از قضایا به استان کمک میکند.
و این که اگر بازخوردی ندارد، بیشتر به وضعیت اقتصادی کشور مربوط میشود. در گذشته بودجه و امکانات خیلی بیشتر بود و هر کدام از نمایندگان تلاش میکردند که مقدار بیشتری برای استان فراهم کنند، ولی در حال حاضر فعلا حداقل در این دوره کشور بودجه و امکانات ندارد.
جوابتان قانعکننده نبود و خواننده خودش قضاوت میکند. بگذریم، برای انتخابات آینده برنامهای برای مجلس دارید؟
ـ در حال حاضر زود است. معمولا چند ماه جلوتر و یا نهایتا یک سال جلوتر اقدام میکنیم، البته بیبرنامه نیستیم و دوستان اصولگرا در حال انجام مقدمات هستند و رایزنی میکنند و حداقل این است که پشت یک میز بنشینند، ولی در مورد افراد هنوز زود است. ضمن این که در هر دوره این حالت وجود دارد؛ یعنی ابتدا بررسی عملکرد نمایندگان فعلی و بعد بحث احتمال رای آوردن و نیاوردن همینها و بعد گزینههای دیگر. البته ما اطلاع داریم که دوستان اصلاحطلب در رابطه با همین مساله جلسات متعددی دارند و فعالیت میکنند.
آقای صالحی شما سابقه زیادی در روابط عمومی دارید و خودتان هم وبلاگنویس هستید. دولت اصولگرای مورد حمایت شما، با رسانههای مکتوب و مجازی ارتباط مطلوبی نداشت و میگویند احمدی نژاد کلا نگاهش به رسانهها منفی بود، این مطلب را قبول دارید؟
ـ دولت آقای احمدینژاد نه تنها به رسانهها، بلکه به احزاب هم نگاه خوبی نداشت؛ ضمن این که در حال حاضر خود بنده در شبکه مجازی فعالیت میکنم. در حال حاضر مخاطب شبکه مجازی چندین برابر رسانههای مکتوب شده است و شاید در اوج این قضیه هم درست اصابت کرد به زمان آقای احمدینژاد و شاید زمان آقای روحانی هم همین حالت باشد. ممکن است در رابطه با بحث حمایت از رسانهها تعارف بفرمایند؛ ولی تیراژهایی که در زمان دوم خرداد و فعالیت روزنامههای زنجیرهای دیده میشد، اصلا تکرار نخواهد شد.
سوال درباره تیراژ نبود؛ بحث نگاه دولت به رسانه است که اساسا رسانهها را حساب نمیکرد. برای مثال با مسئولان اصولگرا مثل آقای عباس ظاهری، رییس شورای شهر قزوین، بارها تماس گرفته میشود، ولی مصاحبه نمیکنند. مسئولانی که طبق گفته امام، باید مردم را ولینعمت خود بدانند، پاسخگوی پرسشهای مردم نبودند و میگفتند من فقط عمل میکنم و حرف نمیزنم یعنی خودشان را ملزم به پاسخگویی نمیدانستند. این را قبول دارید که کلا ارتباط اصولگرایان با رسانهها ارتباط مطلوبی نیست؟
ـ فعالیت روابط عمومیها در بحث اطلاعرسانی برمیگردد به این که 8 سال پیش در داخل استان قزوین شاید ده تا سازمان و اداره کل نداشتیم که از نظر شبکه مجازی سایتی داشته باشند و افراد بخواهند مراجعه بکنند و بخوانند، ضمن این که قبول دارم باید از طریق رسانههای مکتوب هم بسیاری از نیازهای مردم را پاسخگو باشیم، اما متاسفانه رسانهها هم مقداری مقصر بودند. رسانهها بیشتر به عنوان آگهی و رپورتاژ به دستگاهها و سازمانها نگاه میکردند، تا این که بخواهند جریانسازی و شفافسازی بکنند و یا مشکلات را به اطلاع مردم برسانند. در اکثر رسانههای قزوین شاید بیشتر از 20 تا 30 درصد نتوان مطلب مفید یافت. کدام رسانه رفته و دستگاه یا مسئولی را به چالش کشیده است؟
جرات به چالش کشیدن نبوده و در باره هرکس نوشته شده فورا تهدید به شکایت و قطع آگهی و... کرده.
ـ بحث نبودن جرات نیست، مثلا در رابطه با نشریه ولایت، بنده شانزده سال است که در هیات منصفه مطبوعات هستم و در این مدت کلا دو مورد شکایت از نشریه ولایت داشتهایم و آن هم بخاطر درایت آقای موسوی بود که مثلا اگر کسی شکایت میکرد بلافاصله نظر شخص تامین میشده و فرصت پاسخگویی داده میشده است یا جبران میشد؛ ولی بعضیها این زیرکی را نداشتند و از رسانهای که در چارچوب حرکت کند، کسی شکایت نکرده، بیشترین شکایتها حداکثر از 3 یا 4 مجموعه بوده است.
گفتید برخورد دولت احمدینژاد با احزاب هم خوب نبوده؛ در 8 سال گذشته سه معاون سیاسی امنیتی منصوب و عزل شدهاند. هر سه هم بومی و اصولگرا بودند. کدام یک از این سه نفر احزاب را حساب کردند؟
ـ اگر بخواهیم اینها را مقایسه بکنیم شاید از نظر ویژگیهای یک معاون سیاسی، سیاسیترین شان آقای نیکویه بود که شناخت از احزاب و تشکلها و جریانات داشت و حتی در زمان شورای شهری هم آشنایی با جریانات باعث کمک به خیلی از امور میشد و در زمانهای بعد بیشتر دولت تشخیص میداد نیروهایی باشند که ضمن داشتن سلامت فکری و پاک دستی و این چیزها بتوانند فقط استان را در آرامش نگه دارند.
در آرامش نگه داشتن، ترجمه همان در جا زدن نمیشود؟
ـ البته خود من این شیوه را قبول ندارم و به نظرم در فضای تضارب آراست که خیلی از افراد افکار خودشان را آشکار میکنند و نقطه ضعف خودشان را بروز میدهند مثلا همین نامه نگاریهای مرحوم عسگراولادی با آقای محمدرضا خاتمی باعث گردید مردم زوایای پنهان دیدگاه آنان پی ببرند ودر دوره بعد کاندید آنها رای نیاورد ولی اگر در سکوت باشد هر کسی کار خودش را انجام میدهد. من میگویم در سال سه تا چهار بار با جریانات و تشکلهای سیاسی و تشکلهای مردمی نشست گذاشته شود و دغدغههای مردم را به استاندار برسانند ولی اینطور نبود.
یعنی شما هم قبول دارید که دو معاون سیاسی امنیتی سابق، استان را در رکود سیاسی نگه داشتند؟
ـ ما با آقایان طاهرخانی و صابری مشکل خاصی نداشتیم و اگر درخواستی داشتیم آقای طاهرخانی اجابت میکردند برای نشست و... اما خود ما ترجیح میدهیم همانطور که آقای روزبه با جریانات اصولگرا نشست داشته، با دوستان اصلاحات هم داشته باشد و جلسات مشترک بیشتر باشد. یعنی اگر مجموع نماینده دولت مخصوصا معاونت سیاسی امنیتی، ارتباط با جریانهای فعال جامعه داشته باشد به نفع خود نظام هست.
در سالهای اخیر خیلی انتقادها از استاندار سابق بود که کار نکرده و ساعت 8 میآمد و ساعت 2 میرفت و نگاه کلانی به استان نکرد و فقط در استانداری حضور داشت.
با این حال شما و حزب متبوعتان از ایشان حمایت میکردید. میتوانید بگویید استاندار مورد حمایتتان برای استان چکار کرد؟
ـ تفاوت استاندار بومی و غیربومی در همین مسایل است. آقای عجم شاید کار بزرگی در استان انجام نداد، منتهی به زمانی برخورد کرد که عملا بودجه استان در سطح بالایی نبود. تفاوت آقای روزبه با آقای عجم در همین هست که آقای عجم شاید استاندار خوبی بود و اگر شناخت بیشتری از استان داشت، شاید موفقیتهای بزرگتری دست پیدا میکرد. اگر فقط به بودجه دولت متکی باشند به غیر از آقای عجم حتی شخص دیگری هم استاندار بود، نمیتوانست کار عمدهای انجام دهد.
برگردیم به یکی از سوالهای قبلی؛ چرا اصولگرایان سهمخواهی میکنند در حالی که برخی میگویند دولت مورد حمایت شما اصولگرایان، بسیاری از اصلاحطلبان شایسته و فرهیخته استان را در ادارات قلع و قمع کرد؟
ـ این را اصلا قبول ندارم؛ مگر این که تخلفی کرده باشند، یعنی همه بودند، ولی در مسئولیتهای مهم حضور نداشتند، اما در رابطه با حال اگر بخواهیم استان موفقی داشته باشیم باید به همه ظرفیتها توجه کنیم. مخصوصا با ترکیبآرایی که به دست آمده، بنده نظر آقای بهشتی سرشت را خواندم که گفته بودند 80 درصد مسئولیتها باید برای ما باشد. از کسی که تاریخ درس میدهد و میداند این سهمخواهیها درج میشود و تعیین تکلیف کردن برای نماینده ارشد دولت کار شایستهای نیست. آقای روزبه به نظر من نیروهای هر دو طرف را میشناسد؛ هم نیروهای تحصیل کرده را میشناسد و هم نیروهایکادان و هم نیروهای بی سواد را میشناسد. گاهی که از کنار نگاه میکنی بهتر میشود رصد کرد؛ کاری که الان ما در حزب انجام میدهیم و هرکسی برای کاری میآید در پست مدیر کلی یک سازمان یا معاون استاندار یا فرماندار بلافاصله با محلهایی که قبلا مسئولیت داشته تماس میگیریم و میپرسیم آقای فلانی کجا بوده و چه سابقهای داشته است و عملکرد ایشان در آنجا چگونه بوده است؟ آیا مثبت بوده یا منفی و در این مطلب هم کسی که از کنار نگاه میکند، نواقص را بهتر رصد میکند و می بیند.
آقای نیکویه در مصاحبهشان با ولایت گفتند یکی از معضلات استان شیوع روزافزون چاپلوسی است. به نظر شما برای رفع و مبارزه با این معضل چه باید کرد؟
ـ اعتقاد من این است که اگر احزاب و تشکلهای سیاسی تعزیهگردان انتخابات باشند و احزاب کابینهها و نیروها را معرفی بکنند، نیروهایی که وارد احزاب میشوند با شناخت وارد میشوند یعنی شناخت دو طرفه، شخص مطالعه میکند اساسنامه ٬مرامنامه و سوابق بنیانگذاران شورای مرکزی را مطالعه به احزاب ورود میکنند و از طرف دیگر شخصی که میخواهد وارد شود اگر تشکیلات حزبی منسجم باشد، سوابق شخص بررسی میشود و صلاحیتهای شخص و توانمندیهای شخص ارزیابی میشود و با عضویت موافقت میشود. بعد از عضویت به شخص آموزش میدهند و برای پذیرش مسئولیتها شخص را تربیت میکند. شما امریکا را ببینید، به فرض اگر حزب جمهوری خواه در آمریکا حکومت میکند، حزب دموکرات سعی میکند نقاط ضعف حزب جمهوری خواه را آشکار و بزرگنمایی کند و برای خود استفاده کند و بر عکس حزب مقابل نقاط قوت حزب رقیب را رصد میکند تا با استفاده از آنها نقاط ضعف خود را برطرف کند و... فرهنگ چاپلوسی زمانی است که کسی وابستگیهای سیاسی اعتقادی را نداشته باشد، مثلا بعضی از مسئولین که کنار هم گذاشته میشوند بخاطر این که بتوانند دوباره مسئولیت داشته باشند، حتی از 8 سال عملکرد خود هم دفاع نمیکنند.
در دولت گذشته حداقل آقای طاهرخانی جرات کردند و گفتند که من افتخار میکنم که اصولگرا هستم و به داشتن لباس سبز سپاه افتخار میکنم! کمتر کسی حاضر میشود حتی همین حرف را هم بزند.
شخص از عملکرد خود دفاع نمیکند بخاطر این که در این دولت هم جایی داشته باشد. تغییر دولتها ضمن این که مزایایی دارد مضراتی اینچنین هم دارد ولی اگر احزاب در انتخابات شرکت کنند مثلا اگر جریان اصلاحات با حزبش در انتخابات موفق شود، سایر احزاب دیگر دنبال سهمخواهی نیستند؛ زیرا حزب موفق و پیروز مشخص است. الان آقای روحانی میگویدنه من اصلا وابسته به فلان حزب وجناح وجریان نیستم وهمه هم بایداحساس بردبردداشته باشند.
الان شاید فرهنگ چاپلوسی بیشتر رواج پیدا کند متاسفانه در رسانهها هم باب شده است و من بیشتر از این گلایهمند هستم و در استانداری هم عرض کردم که مواظب کسانی که پوست خربزه زیر پایتان میاندازند باشید و ادبیات چاپلوسانه را در رسانهها چه برای خود شما و چه دیگران نمیپسندیم و انشاله فرهنگ چاپلوسی در کشور وجود نداشته باشد.
شما در هیات منصفه مطبوعات هم هستید. وضعیت مطبوعات استان را چطور میبینید؟
ـ من مدتهاست پیگیری کردهام و این صحبتهایی که شما با گروهها و افراد مختلف انجام میدهید، کاری مثبت و خوب است. اگر در وبلاگ من آخرین مطلبی که نوشتهام را خوانده باشید «ضرورت ثبت خاطرات فرزندان انقلاب» یکی از کارهایی که مغفول مانده، شاید جدای از بحث شرایط سیاسی فعلی ثبت خاطرات فرزندان انقلاب است. این کار بزرگی که شما آغاز کردید در زمینه سیاسی خوب است، ولی نشریات میتوانند بابی را باز کنند و در قضیه خاطرات فرهنگی سیاسی و اجتماعی و احزاب هم این کار شما را انجام دهند؛ یعنی مثلا کسی نیامده ببیند چه کسانی از ابتدا در حزب جمهوری اسلامی بودند و چه کسانی در احزاب دیگر و یا الان در کجا و به چه کاری مشغولند و یا در سایر جریانات و... این مسایل که سند بشود برای انقلاب ماندنی است و برای انقلاب سرمایه میشود و در حال حاضر جای خالی این موضوع وجود دارد. در مورد نشریه خود شما هم روند کار ولایت بد نبوده است به غیر از مطلبی که آقای موسوی 8 سال گذشته را به چالش کشیده بودند و نقدی نوشته بودند که غیرمنصفانه بود.
پیشبینی شما از آینده استان چیست؟
استان ما خیلی از مزایا را دارد که خیلی از جاها ندارد. منتهی بعضی از پتانسیلها وجود دارد که استفاده نمیشود، برای مثال قزوین با این همه آثار باستانی حتی کسی از شهروندان حاضر نیست مجانی برای بازدید اینها برود. خود مردم قزوین از پتانسیلهای استان خبر ندارند مثلا در منطقه الموت روستاهایی داریم که هنوز بکر و زیبا هستند از نظر فضاسازی و معماری. ولی خیلیها از این نعمتها استفاده نمیکنند و از مکانهای مصنوعی سایر استانها با ذوق و شوق بازدید میکنند. فکر میکنم یکی این قضیه و یکی هم در شناساندن تفاوتهای قبل و بعد از انقلاب اگر رسانهها فعال شوند، خیلی میتوانند کمک بکند به دانستن قدر موقعیتهایی که وجود دارد و این که صرفا همه مسایل را سیاسی نگاه کردن جالب نیست البته شاید وظیفه شما نباشد و مثلا بایستی خبرنگار دیگری باشد که مسایل فرهنگی و اجتماعی را مطرح کند و در بحث عفاف و حجاب و آداب و رسوم و بازیها ی سنتی را بررسی و نگاه کنند. اگر اینها انجام شود رسانهها برای مخاطب جذاب میشود و همچنین وظیفه خود را در قبال نظام و انقلاب انجام میدهند.
به طور معمول از ابتدای انقلاب و از زمان آقای هاشمی به بعد، هر 8 سال این چرخه برمیگردد؛ یک بار به نفع جریان اصلاحات و یک بار به نفع جریان اصولگرا و هر رییس جمهوری برای دو دوره انتخابش تقریبا تضمین شده است. البته این بار ما این اطمینان را نداریم که انتخاب مجدد این رییس جمهوری تکرار شدنی باشد.
چرا اینطور فکر میکنید؟
ـ جریان انتخابات ریاست جمهوری در این دوره تفاوتهایی با دوم خرداد و 18 خرداد داشت و آن تفاوت در آرا و تفاوت در شخص آقای خاتمی و آقای روحانی است. ما ریشه آقای روحانی را در اصولگرایی میدانیم، ایشان عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز بودند، عضو مجلس خبرگان بودند و به دفعات متعدد از طرف رهبری در شورای عالی امنیت ملی حضور داشتند، در جنگ و جبهه حضور داشتند و چندین دوره نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را از سوی اصولگرایان برعهده داشتند؛ در انتخابات اول، ایشان از طرف حزب جمهوری اسلامی که یک تشکل اصولگرا بود، نامزد شدهاند و حتی در دورههای بعد از طرف حزب موتلفه اسلامی هم ایشان نامزد شدند.
اگر ایشان اصولگرا هستند چرا اصولگرایان این بار در مقابل ایشان صفآرایی کردند؟
این بار تفرقی که در اصولگرایان پیش آمد و تعدد نامزدها باعث شد که آقای روحانی تقریبا با 7/50 درصد آرا انتخاب بشوند و تفاوت پیام دوم خرداد با 24 خرداد در همین موضوع است. اگر نامزدهای اصولگرایان یک یا دو نفر بودند، امکان رفتن انتخابات به دور دوم بود و در دور دوم نتیجهای غیر از این حاصل میشد.
اما مجموع آرای پنج نامزد دیگر از آرای روحانی کمتر بود.
ـ اعتقاد ما بر این است که بخشی از آرای آقای روحانی هم متعلق به اصولگرایانی بوده که به عملکرد آقای احمدینژاد معترض بودند. بخشی از آرای آقای روحانی قرضی است و در همین شهر قزوین کسانی که الان ادعای دفاع از آقای روحانی را دارند، انتخاب اولشان آقای هاشمی بود، بعد از آن که آقای هاشمی نشد، دنبال آقای جهانگیری بودند و بعد که آقای جهانگیری نخواستند به میدان بیایند، دنبال آقای عارف بودند و نهایتا که در نظرسنجیها دیدند آقای روحانی زمینه مناسبتری نسبت به آقای عارف دارند، از آقای روحانی حمایت کردند.
این روند در جریان ائتلافهای انتخاباتی طبیعی است.
ـ شاید این طبیعی باشد، اما در نشستهای اصلاحطلبان چهرههایی دیده میشوند که در ستاد آقای قالیباف بودهاند، یا چهرههایی که در ستاد آقای ولایتی بودهاند و یا حتی چهرههایی که در دفتر ما حضور یافتند و حالا که دولت به سمت آقای روحانی چرخش پیدا کرده این اشخاص هم یک شبه طرفدار آقای روحانی شدهاند. متاسفانه افرادی نیز هستند که هم به ستادولایتی یا ستاد آقای قالیباف رفتند، هم به ستاد آقای رضایی سر زدند و پیش خود گفتهاند که سنگ مفت گنجشک مفت و هر کدام از اینها که انتخاب شدند، میگوییم ما با شما بودیم. من با دیدن چهرهی بعضی از اینها در نشست خانه قوامی یا علیخانی خیلی متعجب شدم؛ بعضی از آنها در حالی که در موتلفه پرسشنامه هم پر کرده بودند، درست دو هفته پس از انتخاب آقای روحانی آمدند و گفتند که ما از موتلفه استعفا میدهیم. در صورتی که هر کسی به صرف فرم پر کردن، عضو موتلفه نمیشود و شرایط گزینشی داریم، معمولا صبر میکنیم تا ببینیم اشخاص به چه نیتی میخواهند عضو موتلفه بشوند؛ آیا برای فعالیتهای تشکیلاتی عضو میشوند یا با شناخت کامل، موتلفه را انتخاب کرده یا اینکه خیر، برای منفعتطلبی بوده است. همین افراد را دیدیم در نشستی که آقایان داشتند جزو کسانی بودهاند که در صفوف جلو حضور داشتند. میتوان گفت که چاپلوسی از آفتهای فضای سیاسی استان است.
میگویند این چاپلوسی در دولت احمدینژاد زیاد شد.
ـ دولت احمدینژاد فرای بعضی از نزدیکانش مثل مشایی و دیگران که آسیب زیادی نه تنها به احمدینژاد بلکه به نظام و بحث ولایتپذیری زدند، در کل محاسن زیادی داشت. این دولت هم محاسنی دارد و البته معایبی هم دارد.
چه محاسن و معایبی؟
برای مثال سبد کالا؛ با مشکلات کنونی و با تاییدات مقام معظم رهبری از پیشرفت مساله هستهای و مذاکرات و... مردم خیلی انتظار نداشتند که دولت علاوه بر یارانههایی که به حسابشان واریز میشود، بخواهد سبد جداگانهای به مردم بدهد. نفس عمل خوب بود، اما تجمعهای چند صد نفری برای گرفتن سبد کالا دیده شد. حالا افرادی که در آن زمان ادعا میکردند احمدینژاد با هدفمندی یارانهها گداپروری میکند، بگویند آیا واریز یارانهها گداپروری بود یا صفهای این چنینی گداپروری است؟ معمولا آمدن دولتهای جدید، ارزش دولتهای قبلی را نمایان میکند.
ولی به عملکرد دولت قبلی انتقادات بسیاری هست ازجمله فساد افسارگسیختهای که هر روز مظاهری از آن آشکار میشود.
ـ متاسفانه در سال 92 مخصوصا پس از تشکیل دولت آقای روحانی، دستاوردهای 35 منهای 8 یعنی سیاهنماییهایی که در رابطه با 8 سال گذشته دارد زیاد میشود. این حجم از سیاهنمایی حتی در دولت آقای خاتمی هم نسبت به دولتهای قبلی انجام نشده بود.
ولی احمدینژاد همه دولتهای پیش از خودش را تا حد توان تخریب میکرد در حالی که خودش موفقیت چندانی نداشت.
ـ نه، در دولت آقای احمدینژاد نیز همه موفقیتهای دولتها را زیر سوال نمیبردند. در زمان آقای احمدینژاد خیلی موفقیت داشتیم همین موفقیت هستهای را خود آقای عراقچی، اشاره کردند موفقیتهای حاصل شده امروز نتیجه آن 8 سال مقاومتی است که ما کردیم، به علاوه فعالیتهای این چند ماه دولت جدید بوده است. خود مذاکرهکنندگان میدانند که در 8 سال گذشته مقاومت کردیم.
کارشناسان میگویند بسته پیشنهادی 8 سال پیش آژانس و قدرتهای جهانی به ایران بسیار بهتر از توافق اخیر بود، اما احمدینژاد از استفاده از آن ظرفیت عاجز بود.
ـ پیشنهاد 8 سال پیش آمریکا بهتر از الان نبوده است. آقای اوباما در صحبتهایشان اشاره میکنند که ما میخواهیم ایران اصلا انرژی هستهای نداشته باشد؛ ولی امروز 1+5 حق انرژی هستهای ایران را به رسمیت میشناسند، این خودش موفقیت بزرگی است. الان 1+4 یعنی پنج کشور دیگر به غیر از آمریکا برای ایجاد رابطه با ایران از همدیگر سبقت میگیرند. نه فقط آنها، بلکه کل اروپا برای ایجاد رابطه با ایران مسابقه گذاشتهاند؛ چون ضرری که در 8 سال گذشته در تحریم ایران کردند، برای آنها جبرانناپذیر است. ایران بازار خوبی هم برای مصرف کالا و هم برای خرید مواد اولیه آنهاست. علاوه بر این و بیش از اینها بحث ترانزیتی و شرایطی راهبردی که ایران در منطقه دارد؛ تابحال بخاطر تحریم ایران، مجبور بودند لقمه را از پشت سر خود در دهان بگذارند. الان جهت انتقال کالا به کشورهای همسایه، استفاده از امکانات ترانزیتی ایران به راحتی و در کوتاهترین زمان برایشان ممکن میشود. امروز از سرتاسر آسیا و اروپا مذاکره در سطح هیاتهای پارلمانی را آغاز کردهاند و در اصل بیشتر هیاتهای اقتصادی در قالب هیاتهای پارلمانی میآیند تا بعدها مذاکرات را در سطوح بالاتر ادامه بدهند.
با وجود این واقعیتهایی که گفتید، پس چرا صداوسیما و رسانهها و شخصیتهای اصولگرا خصوصا جبهه پایداری طوری وانمود میکنند که انگار ایران همه چیز را فروخته و فعالیتهایش را تعطیل کرده؟
ـ این خلاف واقع است و ما چنین چیزی را قبول نداریم. شاید به برخی از نوع برخوردها مثل پاسخ رییس جمهور ایران به تماس تلفنی رییسجمهور امریکا یا به احساس خودشیفتگی بعضی از افراد نقد داشته باشیم؛ اما در رابطه با پشت سرگذاشتن تحریم، میتوان گفت آینده خوبی در انتظار کشور است، منتهی باید هشیار باشیم که این امر به بهای از دست دادن عزت و منافع نظام نباشد.
پس شما حرفهای جبهه پایداری را قبول ندارید؟
ـ ما سیاهنمایی به این شکل را که کلا بخواهیم دیپلماسی دولت را محکوم کنیم، قبول نداریم. میگوییم نباید از رهبرمان سبقت بگیریم یا خلاف گفته ایشان عمل کنیم. تا زمانی که مقام معظم رهبری از نوع مذاکرات حمایت میکنند، باید از مذاکرات حمایت کرد و ما هم حمایت میکنیم؛ چون خود را تابع ولایت مطلقه فقیه میدانیم. بخاطر همین مساله تا جایی که مقام معظم رهبری ایرادی نداند، ما نیز حمایت میکنیم، آقا در بعضی از موارد در رابطه با نوع برخوردها صراحتا اشاره کردند که مثلا مذاکره تلفنی آقای روحانی را با آقای اوباما ضروری نمیدیدند؛ اما در رابطه با روند مذاکرات در مجموع مثبت است. البته بعضی از دوستان هم موفقیتها را به حساب خودشان میگذارند و نه به عنوان موفقیتهای نظام.
به استان قزوین بیاییم؛ با توجه به تغییر استاندار، فضای استان این روزها چگونه است؟ شما با انتصاب یک اصلاحطلب به معاونت سیاسی استانداری موافق بودید؟
ـ ما حدود 3 هفته پیش از طریق حزب موتلفه ملاقاتی با آقای روزبه داشتیم. من به ایشان گفتم: زمان مرحوم امامی، استاندار سابق قزوین، من به ایشان گفتم که ما انتظار نداریم شما از نیروهای ما استفاده بکنید؛ ولی این انتظار را داریم، مسئولانی که میخواهید در استان استفاده بفرمایید، چند ویژگی داشته باشند؛ یکی این که باسابقه باشند.
متاسفانه روال اینطور شده، هر کس تازه مدرک تحصیلی گرفته، به استان قزوین میآید، مسئولیت میگیرد و 4ـ5 سال ناشیگری خود را در استان ما در میآورد و بعد که کلی خرابکاری کرد و باتجربه شد، به جاهای دیگر میرود. گفتم از این تیپ آدمها که هنوز جوهر مدرک تحصیلیشان خشک نشده سر کار نگذارید. دوم به افرادی که دو سال آخر خدمتشان است، مسئولیت مهم ندهید. کسی که دو سال آخر خدمتش باشد، این میز را محکم میچسبد و هر کار بگویند میکند و کاری ندارد که برنامهریزی و تدبیر پشتش هست یا نه! سوم، کسانی که در استان قزوین به آنها مسئولیت میدهید از استانهای کوچکتر و محرومتر از قزوین نیامده باشند؛ مثلا کسی که از استان ایلام، چهار محال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد، سیستان و بلوچستان و... وقتی به اینجا میآید، قزوین را با استان سابق خود مقایسه میکند و اصلا احساس کمبودی نمیکند و با خود میگوید این درخواست برای ورزشگاه برای استخر و آموزشگاه و دانشگاه و... که آمده ما حتی نصفش را هم در استان خودمان نداشتیم، پس لازم نیست.
پس از چه کسانی استفاده کنند؟
ـ کسی که حتی معاون مدیرکل یا رییس سازمانی در کلانشهرهایی مثل تبریز، اصفهان، شیراز، تهران و... باشد. چنین فردی دارای دید کلان است؛ امکانات محقر قزوین را با امکانات عظیم کلانشهر خودش مقایسه میکند و میگوید باید این را به آن سطح برسانیم.
نظرتان درباره استاندار بومی دولت روحانی چیست؟
ـ ما خوشحالیم یکی از رفقای سابقمان تصدی استانداری را بدست گرفته و البته قطعا بایستی با سیاستهای دولت حرکت بکند. ما فقط انتظار داریم این نکتهها رعایت شود؛ چه این نیروها از اصولگراها باشند چه از اصلاح طلبان!
اما برخی از هم قطاران شما سهمخواهی میکنند و سعی میکنند به اصلاحطلبان مجال انتصاب ندهند.
ـ ببینید، در دوم خرداد آقای خاتمی 65 درصد رای داشتند و دارای پشتیبانی 65 درصدی بودند. ایشان میگفتند که دولت بایستی از ما باشد؛ حرفی هم نبود، ولی آقای روحانی خودش هم ادعایی نداردتعلق به اصلاحات دارد
خودش هم میگوید استانداران ما باید طوری حرکت کنند که همه احزاب و گروهها احساس برد برد داشته باشند. همه احساس برنده بودن داشته باشند؛ یعنی الان گفتمان اصلاحات مطرح نیست و گفتمان تدبیر و امید و بحث اعتدال مطرح است. اگر ما بخواهیم در این قضیه موفق شویم، باید از ظرفیت تمامی نیروها بدون توجه به اصلاحطلبی یا اصولگرایی شان استفاده شود.
مگر احمدینژاد که اصولگرا بود و شما و حزبتان پشتش ایستادید، چنین کاری کرد؟
ـ خود را گول نزنیم؛ در 8 سال دولت آقای احمدینژاد کدامیک از منصوبشدگان همین شهر قزوین از اصولگرایان اعتقادی بودند؟ مثلا روسای دانشگاهها را ببینید، کدامیک اصلا ادعای اصولگرایی کردند؟ به جز مقطع کوتاهی که آقای دکتر غفوری فرد به دانشگاه بینالمللی آمد، پیش و پس از آن، نه در دانشگاه علوم پزشکی،نه دانشگاه آزاد نه دانشگاههای دیگر و نه دانشگاههای غیرانتفاعی، کدامیک از روسای این دانشگاهها اصلا ادعای اصولگرایی داشتند؟ در رابطه با مدیران کل، متاسفانه در قزوین غالب نیروهایی که از جاهای دیگر میآیند برایشان بحث وابستگی به این و آن دولت و جناح مطرح نبوده و انگشتشمار است که یکی از اینها آمده باشد و ادعای محکم اصولگرایی داشته باشد و بگوید من وابستگی به فلان تشکیلات دارم. به جز نهادهای زیر نظر رهبری و... که بحث آن جداست.
شما در گفتهها و نوشتههای وبلاگتان از مدیران بومی حمایت کرده بودید.
ـ درست است که میگویم یک نیروی بومی از پتانسیل توانایی شناخت نیروها و استان میتواند برای جذب سرمایهگذار و به جریان انداختن این سرمایهها استفاده کند. اینها ویژگیهای خوب مدیران بومی است؛ ولی بعضی از مسئولیتها را خود من نمیپسندم که به افراد بومی سپرده شود و صلاح هم نیست.
چه مسئولیتهایی؟
ـ مثلا در دادگستری اگر یک نیروی بومی به فرض رییس کل دادگستری شهر بشود، اگر بخواهد خواسته دوستان و آشنایان را (چه مشروع و چه نامشروع) انجام ندهد، خب آشنایانش ناراحت میشوند، اگر انجام بدهد یک سری دیگر ناراحت میشوند و میگویند فامیل بازی و جریان بازی و ... راه انداخته است، یا مثلا بعضی از مسئولیتهایی که نظارتی هست و مردم از آنها انتظار قاطعیت دارند، در این دستگاهها شاید ضرورتی نداشته باشد که حتما نیروی بومی استفاده شود.
پس نیروی بومی به درد کجا میخورد؟
ـ برای بعضی از جاها مثل کشاورزی و اقتصاد و صنعت و تولید و جاهایی که با سرمایهگذاری ارتباط دارد؛ مثلا اداره کل امور مالیاتها در قزوین اگر موفق بوده، بخاطر این است که مدیر بومیاش از وضعیت صنعت و تولید و سرمایهگذاران استان اطلاعات کافی دارد. اینطور جاها انتصاب نیروی بومی، مثبت قلمداد میشود.
در مورد خود استاندار چطور؟
ـ یک استاندار بومی خیلی میتواند کمک بکند، مثلا برای امسال در رابطه با بودجه سال 92 دولت چیزی حدود صد میلیارد پیشبینی کرده است. استاندار اگر فقط متکی به این رقمها باشد که مجلس برای استان تصویب و دولت اعلام کند، کلاهش پس معرکه است. زمانی استاندار میتواند موفق باشد که بتواند سرمایه سرمایهگذاران را در بخش مسکن و تولید و اشتغال و کشاورزی و... به کار بگیرد. این یکی از نقاط مثبتی است که ما در انتخاب آقای روزبه احساس کردیم وجود دارد و ایشان با شناختی که از استان دارد میتواند یکی از موفق ترین استاندارهای کشور در آینده باشد.
به عملکرد اصولگرایان در سالهای اخیر بپردازیم؛ موتلفه مدعی کار حزبی است اما در مورد سابقه ائتلافهایش با بقیه اصولگرایان در انتخابات ابهاماتی وجود دارد؛ مثلا در انتخابات اخیر مجلس چه اتفاقی افتاد؟ آقای نیکویه با آن ریشههای قوی اصولگرایی، از سوی اصولگرایان استان مورد توجه قرار نگرفت و همگی به سراغ فردی رفتید که نمی توان گفت اصولگراست.
ـ متاسفانه انتخابات حالتی پیدا کرده است که اگر آقای حسینی یا آقای داوود محمدی انتخاب میشوند، بخاطر تبلیغات2ـ3 ماه ایام انتخابات نیست، اینها، مخصوصا آقای محمدی که در دو یا سه دوره قبل دائما فعالیت کردهاند و دائم با جریانات مختلف ارتباط داشتهاند و... درانتخابات کسی دنبال تخریب آقای محمدی نبود و ایشان تخریب نشد.
در رابطه با آقای حسینی هم جایگاهی که در نهاد نمایندگی رهبری در سپاه داشتند، ارتباط مستقیم با همه اقشار داشتهاند و به راحتی به عنوان نماینده ولی فقیه دعوت میشدند، حضور داشتند و شناخته میشدند، در صورتی که آقای نیکویه از این امکانات نمیتوانستند استفاده بکنند.
اینها قانعکننده نیست. در جناح شما حمایت چندانی صورت نگرفت؛ یعنی این 1+5 آمدند آقای نیکویه را کنار گذاشتند و از آقای داوود محمدی حمایت کردند. این را با انتظام حزبی مورد ادعایتان چطور منطبق میکنید؟
ـ حمایت رسمی نکردند. بحثی که در مورد آقای نیکویه بود، شاید همه در یک چیز اتفاق نظر داشتند و آن هم تخریب آقای نیکویه بود. شما که سالهاست در مطبوعات هستید، میدانید چطور میشود. در ایام انتخابات چندین دوره نظرسنجیهایی که موتلفه انجام داده، من دقیقا در جریان کار بودهام، مثلا در انتخابات زمان آقای احمدینژاد در دوره اول نامزدها را که نظرسنجی میکردند، آقای احمدینژاد با توجه به این که در کشور مسئولیتهای کلان نداشتند تعداد طرفدارانشان در نظرسنجی بالا نبود و پلکانی و آهسته بالا آمد ولی از این طرف مخالفین ایشان به حداقل رسیدند، حالا در قضیه ریاست جمهوری دوره گذشته هم همین گونه بود یعنی آقای روحانی ممکن است ابتدا 5ـ6 درصد آرای مردم را داشتند؛ در این نظرسنجیها بخشی از مردم میگویند من شاید به فلان آقا رای بدهم، بخشی میگویند شاید رای بدهم و یا آنکه اصلا رای نمیدهیم. در رابطه با آقای نیکویه آنهایی که میگفتند اصلا به ایشان رای نمیدهم زیاد بود؛ آن هم بخاطر قضایای زمان فرمانداری ایشان بود و خصوصا مطبوعات قزوین چنان سیاهنمایی کرده بودند که از ایشان چهرهای منفی ساخته بودند. در شوراها موفق نشده بودند این کار رابکنند و ایشان دو دوره بیشترین آرا را به خود اختصاص دادند وبه شورای شهر آمدند . اگر در قزوین در رابطه با آقای حسینی و آقای داوود محمدی یا در رابطه با آقای فصیحی نظرسنجی میشد، در نظرسنجی کسی که می گفت من اصلا به آقای فصیحی رای نمیدهم یا اصلا به آقای حسینی یا محمدی رای نمیدهم، تعدادشان خیلی کمتر از آنهایی بود که میگفتند به آقای نیکویه اصلا رای نمیدهم.
گویا بعضیها هم پشت بعضیها را خالی کرده بودند.
ـ متاسفانه بعضیها یعنی بسیاری از آرا در انتخابات تک رای بودند، یعنی این تک رای هست که آرای کسی که حمایت شده را زمین میزند. البته این حالت در سراسر کشور هم هست، یعنی کسانی که برای کسی کار میکنند و کسی هم هزینهای میکند و فعالیت میکند ترجیح میدهند که کاندیدی که خودشان حمایت میکنند، انتخاب شود.
ضمن این که ما چیزی را از دست ندادیم، یعنی مجموعا در حال حاضر از ترکیب نمایندگان مجلس استان شاید بعد از انقلاب به این شکل نداشتهایم و راضی تر از گذشته هستیم.
نمایندگان کنونی استان در مجلس چه وزنی دارند؟ نه نطقی نه اظهارنظر در خور توجهی، در جریان تصویب بودجه و رای اعتماد کابینه هیچ اثری از وجود آنها دیده نشد، در حالی که نمایندگان دور قبل استان وزن کشوری داشتند و میتوانستند لااقل حرف بزنند و حرف ها را هم به کرسی بنشانند.
ـ نمایندگان الان هم اینطور نیست وزن نداشته باشند. آقای رحمانی در کمیسیون تلفیق حضور دارند که همه نمایندگان دوست دارند در آن باشند، یا مثلا آقای محمدی را در بعضی از مسایل با رای بالایی انتخاب میکنند که مشخص میشود ایشان وزن دارد. بقیه هم کم کم وزن پیدا میکنند.
تا زمانی که نمایندگان اصولگرای مورد حمایت شما وزن پیدا کنند، چقدر فرصتهای حیاتی استان از دست میرود؟
ـ اگر چهار تا 25 درصد داشته باشیم که جمعا بشود 100 درصد بهتر از این است که دو تا 50 درصد در جهت مخالف هم داشته باشیم و حداقل وحدت نمایندگان در رابطه با بسیاری از قضایا به استان کمک میکند.
و این که اگر بازخوردی ندارد، بیشتر به وضعیت اقتصادی کشور مربوط میشود. در گذشته بودجه و امکانات خیلی بیشتر بود و هر کدام از نمایندگان تلاش میکردند که مقدار بیشتری برای استان فراهم کنند، ولی در حال حاضر فعلا حداقل در این دوره کشور بودجه و امکانات ندارد.
جوابتان قانعکننده نبود و خواننده خودش قضاوت میکند. بگذریم، برای انتخابات آینده برنامهای برای مجلس دارید؟
ـ در حال حاضر زود است. معمولا چند ماه جلوتر و یا نهایتا یک سال جلوتر اقدام میکنیم، البته بیبرنامه نیستیم و دوستان اصولگرا در حال انجام مقدمات هستند و رایزنی میکنند و حداقل این است که پشت یک میز بنشینند، ولی در مورد افراد هنوز زود است. ضمن این که در هر دوره این حالت وجود دارد؛ یعنی ابتدا بررسی عملکرد نمایندگان فعلی و بعد بحث احتمال رای آوردن و نیاوردن همینها و بعد گزینههای دیگر. البته ما اطلاع داریم که دوستان اصلاحطلب در رابطه با همین مساله جلسات متعددی دارند و فعالیت میکنند.
آقای صالحی شما سابقه زیادی در روابط عمومی دارید و خودتان هم وبلاگنویس هستید. دولت اصولگرای مورد حمایت شما، با رسانههای مکتوب و مجازی ارتباط مطلوبی نداشت و میگویند احمدی نژاد کلا نگاهش به رسانهها منفی بود، این مطلب را قبول دارید؟
ـ دولت آقای احمدینژاد نه تنها به رسانهها، بلکه به احزاب هم نگاه خوبی نداشت؛ ضمن این که در حال حاضر خود بنده در شبکه مجازی فعالیت میکنم. در حال حاضر مخاطب شبکه مجازی چندین برابر رسانههای مکتوب شده است و شاید در اوج این قضیه هم درست اصابت کرد به زمان آقای احمدینژاد و شاید زمان آقای روحانی هم همین حالت باشد. ممکن است در رابطه با بحث حمایت از رسانهها تعارف بفرمایند؛ ولی تیراژهایی که در زمان دوم خرداد و فعالیت روزنامههای زنجیرهای دیده میشد، اصلا تکرار نخواهد شد.
سوال درباره تیراژ نبود؛ بحث نگاه دولت به رسانه است که اساسا رسانهها را حساب نمیکرد. برای مثال با مسئولان اصولگرا مثل آقای عباس ظاهری، رییس شورای شهر قزوین، بارها تماس گرفته میشود، ولی مصاحبه نمیکنند. مسئولانی که طبق گفته امام، باید مردم را ولینعمت خود بدانند، پاسخگوی پرسشهای مردم نبودند و میگفتند من فقط عمل میکنم و حرف نمیزنم یعنی خودشان را ملزم به پاسخگویی نمیدانستند. این را قبول دارید که کلا ارتباط اصولگرایان با رسانهها ارتباط مطلوبی نیست؟
ـ فعالیت روابط عمومیها در بحث اطلاعرسانی برمیگردد به این که 8 سال پیش در داخل استان قزوین شاید ده تا سازمان و اداره کل نداشتیم که از نظر شبکه مجازی سایتی داشته باشند و افراد بخواهند مراجعه بکنند و بخوانند، ضمن این که قبول دارم باید از طریق رسانههای مکتوب هم بسیاری از نیازهای مردم را پاسخگو باشیم، اما متاسفانه رسانهها هم مقداری مقصر بودند. رسانهها بیشتر به عنوان آگهی و رپورتاژ به دستگاهها و سازمانها نگاه میکردند، تا این که بخواهند جریانسازی و شفافسازی بکنند و یا مشکلات را به اطلاع مردم برسانند. در اکثر رسانههای قزوین شاید بیشتر از 20 تا 30 درصد نتوان مطلب مفید یافت. کدام رسانه رفته و دستگاه یا مسئولی را به چالش کشیده است؟
جرات به چالش کشیدن نبوده و در باره هرکس نوشته شده فورا تهدید به شکایت و قطع آگهی و... کرده.
ـ بحث نبودن جرات نیست، مثلا در رابطه با نشریه ولایت، بنده شانزده سال است که در هیات منصفه مطبوعات هستم و در این مدت کلا دو مورد شکایت از نشریه ولایت داشتهایم و آن هم بخاطر درایت آقای موسوی بود که مثلا اگر کسی شکایت میکرد بلافاصله نظر شخص تامین میشده و فرصت پاسخگویی داده میشده است یا جبران میشد؛ ولی بعضیها این زیرکی را نداشتند و از رسانهای که در چارچوب حرکت کند، کسی شکایت نکرده، بیشترین شکایتها حداکثر از 3 یا 4 مجموعه بوده است.
گفتید برخورد دولت احمدینژاد با احزاب هم خوب نبوده؛ در 8 سال گذشته سه معاون سیاسی امنیتی منصوب و عزل شدهاند. هر سه هم بومی و اصولگرا بودند. کدام یک از این سه نفر احزاب را حساب کردند؟
ـ اگر بخواهیم اینها را مقایسه بکنیم شاید از نظر ویژگیهای یک معاون سیاسی، سیاسیترین شان آقای نیکویه بود که شناخت از احزاب و تشکلها و جریانات داشت و حتی در زمان شورای شهری هم آشنایی با جریانات باعث کمک به خیلی از امور میشد و در زمانهای بعد بیشتر دولت تشخیص میداد نیروهایی باشند که ضمن داشتن سلامت فکری و پاک دستی و این چیزها بتوانند فقط استان را در آرامش نگه دارند.
در آرامش نگه داشتن، ترجمه همان در جا زدن نمیشود؟
ـ البته خود من این شیوه را قبول ندارم و به نظرم در فضای تضارب آراست که خیلی از افراد افکار خودشان را آشکار میکنند و نقطه ضعف خودشان را بروز میدهند مثلا همین نامه نگاریهای مرحوم عسگراولادی با آقای محمدرضا خاتمی باعث گردید مردم زوایای پنهان دیدگاه آنان پی ببرند ودر دوره بعد کاندید آنها رای نیاورد ولی اگر در سکوت باشد هر کسی کار خودش را انجام میدهد. من میگویم در سال سه تا چهار بار با جریانات و تشکلهای سیاسی و تشکلهای مردمی نشست گذاشته شود و دغدغههای مردم را به استاندار برسانند ولی اینطور نبود.
یعنی شما هم قبول دارید که دو معاون سیاسی امنیتی سابق، استان را در رکود سیاسی نگه داشتند؟
ـ ما با آقایان طاهرخانی و صابری مشکل خاصی نداشتیم و اگر درخواستی داشتیم آقای طاهرخانی اجابت میکردند برای نشست و... اما خود ما ترجیح میدهیم همانطور که آقای روزبه با جریانات اصولگرا نشست داشته، با دوستان اصلاحات هم داشته باشد و جلسات مشترک بیشتر باشد. یعنی اگر مجموع نماینده دولت مخصوصا معاونت سیاسی امنیتی، ارتباط با جریانهای فعال جامعه داشته باشد به نفع خود نظام هست.
در سالهای اخیر خیلی انتقادها از استاندار سابق بود که کار نکرده و ساعت 8 میآمد و ساعت 2 میرفت و نگاه کلانی به استان نکرد و فقط در استانداری حضور داشت.
با این حال شما و حزب متبوعتان از ایشان حمایت میکردید. میتوانید بگویید استاندار مورد حمایتتان برای استان چکار کرد؟
ـ تفاوت استاندار بومی و غیربومی در همین مسایل است. آقای عجم شاید کار بزرگی در استان انجام نداد، منتهی به زمانی برخورد کرد که عملا بودجه استان در سطح بالایی نبود. تفاوت آقای روزبه با آقای عجم در همین هست که آقای عجم شاید استاندار خوبی بود و اگر شناخت بیشتری از استان داشت، شاید موفقیتهای بزرگتری دست پیدا میکرد. اگر فقط به بودجه دولت متکی باشند به غیر از آقای عجم حتی شخص دیگری هم استاندار بود، نمیتوانست کار عمدهای انجام دهد.
برگردیم به یکی از سوالهای قبلی؛ چرا اصولگرایان سهمخواهی میکنند در حالی که برخی میگویند دولت مورد حمایت شما اصولگرایان، بسیاری از اصلاحطلبان شایسته و فرهیخته استان را در ادارات قلع و قمع کرد؟
ـ این را اصلا قبول ندارم؛ مگر این که تخلفی کرده باشند، یعنی همه بودند، ولی در مسئولیتهای مهم حضور نداشتند، اما در رابطه با حال اگر بخواهیم استان موفقی داشته باشیم باید به همه ظرفیتها توجه کنیم. مخصوصا با ترکیبآرایی که به دست آمده، بنده نظر آقای بهشتی سرشت را خواندم که گفته بودند 80 درصد مسئولیتها باید برای ما باشد. از کسی که تاریخ درس میدهد و میداند این سهمخواهیها درج میشود و تعیین تکلیف کردن برای نماینده ارشد دولت کار شایستهای نیست. آقای روزبه به نظر من نیروهای هر دو طرف را میشناسد؛ هم نیروهای تحصیل کرده را میشناسد و هم نیروهایکادان و هم نیروهای بی سواد را میشناسد. گاهی که از کنار نگاه میکنی بهتر میشود رصد کرد؛ کاری که الان ما در حزب انجام میدهیم و هرکسی برای کاری میآید در پست مدیر کلی یک سازمان یا معاون استاندار یا فرماندار بلافاصله با محلهایی که قبلا مسئولیت داشته تماس میگیریم و میپرسیم آقای فلانی کجا بوده و چه سابقهای داشته است و عملکرد ایشان در آنجا چگونه بوده است؟ آیا مثبت بوده یا منفی و در این مطلب هم کسی که از کنار نگاه میکند، نواقص را بهتر رصد میکند و می بیند.
آقای نیکویه در مصاحبهشان با ولایت گفتند یکی از معضلات استان شیوع روزافزون چاپلوسی است. به نظر شما برای رفع و مبارزه با این معضل چه باید کرد؟
ـ اعتقاد من این است که اگر احزاب و تشکلهای سیاسی تعزیهگردان انتخابات باشند و احزاب کابینهها و نیروها را معرفی بکنند، نیروهایی که وارد احزاب میشوند با شناخت وارد میشوند یعنی شناخت دو طرفه، شخص مطالعه میکند اساسنامه ٬مرامنامه و سوابق بنیانگذاران شورای مرکزی را مطالعه به احزاب ورود میکنند و از طرف دیگر شخصی که میخواهد وارد شود اگر تشکیلات حزبی منسجم باشد، سوابق شخص بررسی میشود و صلاحیتهای شخص و توانمندیهای شخص ارزیابی میشود و با عضویت موافقت میشود. بعد از عضویت به شخص آموزش میدهند و برای پذیرش مسئولیتها شخص را تربیت میکند. شما امریکا را ببینید، به فرض اگر حزب جمهوری خواه در آمریکا حکومت میکند، حزب دموکرات سعی میکند نقاط ضعف حزب جمهوری خواه را آشکار و بزرگنمایی کند و برای خود استفاده کند و بر عکس حزب مقابل نقاط قوت حزب رقیب را رصد میکند تا با استفاده از آنها نقاط ضعف خود را برطرف کند و... فرهنگ چاپلوسی زمانی است که کسی وابستگیهای سیاسی اعتقادی را نداشته باشد، مثلا بعضی از مسئولین که کنار هم گذاشته میشوند بخاطر این که بتوانند دوباره مسئولیت داشته باشند، حتی از 8 سال عملکرد خود هم دفاع نمیکنند.
در دولت گذشته حداقل آقای طاهرخانی جرات کردند و گفتند که من افتخار میکنم که اصولگرا هستم و به داشتن لباس سبز سپاه افتخار میکنم! کمتر کسی حاضر میشود حتی همین حرف را هم بزند.
شخص از عملکرد خود دفاع نمیکند بخاطر این که در این دولت هم جایی داشته باشد. تغییر دولتها ضمن این که مزایایی دارد مضراتی اینچنین هم دارد ولی اگر احزاب در انتخابات شرکت کنند مثلا اگر جریان اصلاحات با حزبش در انتخابات موفق شود، سایر احزاب دیگر دنبال سهمخواهی نیستند؛ زیرا حزب موفق و پیروز مشخص است. الان آقای روحانی میگویدنه من اصلا وابسته به فلان حزب وجناح وجریان نیستم وهمه هم بایداحساس بردبردداشته باشند.
الان شاید فرهنگ چاپلوسی بیشتر رواج پیدا کند متاسفانه در رسانهها هم باب شده است و من بیشتر از این گلایهمند هستم و در استانداری هم عرض کردم که مواظب کسانی که پوست خربزه زیر پایتان میاندازند باشید و ادبیات چاپلوسانه را در رسانهها چه برای خود شما و چه دیگران نمیپسندیم و انشاله فرهنگ چاپلوسی در کشور وجود نداشته باشد.
شما در هیات منصفه مطبوعات هم هستید. وضعیت مطبوعات استان را چطور میبینید؟
ـ من مدتهاست پیگیری کردهام و این صحبتهایی که شما با گروهها و افراد مختلف انجام میدهید، کاری مثبت و خوب است. اگر در وبلاگ من آخرین مطلبی که نوشتهام را خوانده باشید «ضرورت ثبت خاطرات فرزندان انقلاب» یکی از کارهایی که مغفول مانده، شاید جدای از بحث شرایط سیاسی فعلی ثبت خاطرات فرزندان انقلاب است. این کار بزرگی که شما آغاز کردید در زمینه سیاسی خوب است، ولی نشریات میتوانند بابی را باز کنند و در قضیه خاطرات فرهنگی سیاسی و اجتماعی و احزاب هم این کار شما را انجام دهند؛ یعنی مثلا کسی نیامده ببیند چه کسانی از ابتدا در حزب جمهوری اسلامی بودند و چه کسانی در احزاب دیگر و یا الان در کجا و به چه کاری مشغولند و یا در سایر جریانات و... این مسایل که سند بشود برای انقلاب ماندنی است و برای انقلاب سرمایه میشود و در حال حاضر جای خالی این موضوع وجود دارد. در مورد نشریه خود شما هم روند کار ولایت بد نبوده است به غیر از مطلبی که آقای موسوی 8 سال گذشته را به چالش کشیده بودند و نقدی نوشته بودند که غیرمنصفانه بود.
پیشبینی شما از آینده استان چیست؟
استان ما خیلی از مزایا را دارد که خیلی از جاها ندارد. منتهی بعضی از پتانسیلها وجود دارد که استفاده نمیشود، برای مثال قزوین با این همه آثار باستانی حتی کسی از شهروندان حاضر نیست مجانی برای بازدید اینها برود. خود مردم قزوین از پتانسیلهای استان خبر ندارند مثلا در منطقه الموت روستاهایی داریم که هنوز بکر و زیبا هستند از نظر فضاسازی و معماری. ولی خیلیها از این نعمتها استفاده نمیکنند و از مکانهای مصنوعی سایر استانها با ذوق و شوق بازدید میکنند. فکر میکنم یکی این قضیه و یکی هم در شناساندن تفاوتهای قبل و بعد از انقلاب اگر رسانهها فعال شوند، خیلی میتوانند کمک بکند به دانستن قدر موقعیتهایی که وجود دارد و این که صرفا همه مسایل را سیاسی نگاه کردن جالب نیست البته شاید وظیفه شما نباشد و مثلا بایستی خبرنگار دیگری باشد که مسایل فرهنگی و اجتماعی را مطرح کند و در بحث عفاف و حجاب و آداب و رسوم و بازیها ی سنتی را بررسی و نگاه کنند. اگر اینها انجام شود رسانهها برای مخاطب جذاب میشود و همچنین وظیفه خود را در قبال نظام و انقلاب انجام میدهند.
- ۹۲/۱۱/۲۸