قزوین فردا

معنویت،عدالت،آزادی،درسایه ولایت

قزوین فردا

معنویت،عدالت،آزادی،درسایه ولایت

قزوین فردا
آخرین مطالب

خبرگزاری فارس: استنباط غلط خود را به خورد مردم ندهید

در پی اتهام‌زنی سید عبدالعظیم موسوی مدیر مسئول روزنامه ولایت به حسن حمزه‏‌زاده صاحب امتیاز و مدیرمسئول هفته نامه «قزوین فردا»، نام برده جوابیه صادر کرد

روزنامه ولایت،مورخه‌ دهم و چهاردهم اسفند ماه سال جاری در دو مقاله تحت عنوان‌های «چگونه ظالم می‌شویم» و «ظهور شاهد از غیب» به قلم عبدالعظیم موسوی مدیر مسئول خود اتهاماتی را به حسن حمزه‏‌زاده صاحب امتیاز و مدیرمسئول هفته نامه «قزوین فردا» وارد کرد.

حمزه‌زاده جوابیه‌ای برای این روزنامه ارسال کرد، اما «ولایت» از درج این جوابیه خودداری ورزید. اکنون متن کامل این جوابیه که در «ولایت» به چاپ نرسید، در ادامه می‌آید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

مدیرمسئول محترم روزنامه ولایت

جناب آقای موسوی

سلام علیکم.

با توجه به انتشار دو مطلب با عنوان‏‌های «چگونه ظالم می‌شویم» و «ظهور شاهد از غیب» در روزنامه ولایت، مورخه‌ دهم و چهاردهم اسفند سال جاری که به اینجانب و چگونگی اخذ مجوز نشریه «قزوین فردا» اشارات نادرستی کرده‌اید، تقاضا دارم بر اساس قانون مطبوعات جوابیه اینجانب را به منظور تنویر افکار عمومی و رفع ابهام از ذهن خوانندگان محترم روزنامه‌ ولایت در همان صفحه که آن مقاله منتشر شده است، عیناً و بدون کم و کاست در معرض قضاوت مخاطبان آن رسانه قرار دهید.

فهم!

مردی کفاش چرم‌هایش را در کاسه‌ای خیسانده بود. رهگذری رسید و نگاهی به کاسه کرد و گفت: حاجی سیرابی کاسه‌ای چند؟

کفاش گفت: سیرابی نیست.

رهگذر اصرار کرد. کفاش که اصرار مرد را دید، گفت: کاسه‌ای پنج تومان.

رهگذر دست در جیب کرد و گفت: یک کاسه بده!

کفاش در کمال ناباوری چند تکه چرم در کاسه گذاشت و در این فکر بود که مرد در عمل بفهمد چه خریده. اما مرد با اشتها و مشقت چرم‌ها را جوید و قورت داد. در انتها در مقابل چشم‌های پر از شگفتی کفاش، در حالی که عزم رفتن می‏کرد، لبخندی عاقل اندر سفیه روی چهره نشاند و گفت: پیرمرد، ما که خوردیم و رفتیم. اما نگو نادان بود و نفهمید؛ سیرابی‏ات نپخته بود!

شنبه و چهارشنبه هفته گذشته دو یادداشت در روزنامه ولایت منتشر شد که هر دو داعیه روشنگری، افشاگری و پرده‏‌برداری از رانتی بود که به نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی به ویژه برادر ارجمندم جناب حجت‏‌الاسلام والمسلمین سیدمرتضی حسینی نسبت داده شده بود. البته یادداشت اول با پاسخ مناسب و درخور دفتر حجت‏‌الاسلام حسینی همراه بود، اما مابقی نمایندگان تا لحظه نگارش این وجیزه واکنشی در دفاع از کار خود نشان ندادند یا لااقل من خبر ندارم. اما از آنجا که بخشی از این دو یادداشت به اقدام اخیر وزارت ارشاد مبنی بر دادن مجوز انتشار هفته‌نامه «قزوین فردا» به اینجانب اختصاص داشت، برآن شدم تا هم کمی از این اقدام وزارتخانه دفاع کنم ـ چراکه مسئولان استانی آن هنوز لازم ندیده‏اند از خود و همکارانشان در مقابل اتهاماتی که آقای مدیرمسئول وارد می‌کنند دفاع کنند ـ و هم به احترام خوانندگان احتمالی آن دو یادداشت، نکاتی کوتاه را به عرض برسانم. البته بر من واضح و فاش است که نویسنده آن دو یادداشت، حتماٌ بر فهم(!) خود اصرار داشته و خواهد داشت و ما را با او کاری نیست.

اما قبلا از اینکه به این موضوع بپردازم، لازم است به یک نکته لایتچسبک در هر دو یادداشت این نویسنده محترم اشاره کنم که هر چه سعی کردم، نتوانستم بفهمم که علت این همه پافشاری و اصرار بر فهم اشتباه از آیات قرآن و ارائه تفسیر وارونه از آن چیست.

آنطور که بنده از خواندن این دو یادداشت استنباط کردم، ایشان عمیقاً اعتقاد دارند که می‏‌شود رابطه‏‌ای بین رانت احتمالی - که کشف بزرگ سال ایشان است - با آیه 24 از سوره یوسف قرآن کریم برقرار کرد. این اصرار در هر دو یادداشت ایشان مشهود است.

آقای مدیرمسئول! انتظار به‌حق این است که ابتدا افکار و معلومات خویش را اصلاح کرده و بعد اقدام به نگارش مطلب کنید. به قول خودتان بدون دیپلم، خود را در معرض امتحان دکترا قرار ندهید!

این را هم اضافه کنم، وقتی شما در ابتدای مطلبی شاهد مثال فرمایشتان را از قرآن انتخاب می‌کنید، حتماً باید بین نتایجی که به آن اصرار دارید با اصل آیه رابطه معناداری را برقرار کنید.

البته فرض مسلم این است که این مقدمات را می‌‏دانید. یک بار دیگر آیه مورد استنادتان را می‏‌خوانیم. «وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهَا لَوْ لاَ أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»

آنچه از هر دو یادداشت جنابعالی استنباط می‌‏شود این است که ظاهراً دو واژه مخلِص و مخلَص را یکی فرض کرده و همانطور که خودتان گفته‌اید که ادعایی در تفسیر ندارید ـ البته قاعدتاً سواد روخوانی قرآن را دارید! ـ بین این دو تمییزی قائل نیستید.

جسارتاً به اطلاع می‏‌رسانم در این آیه همانطور که از ظاهرش پیداست، منظور نظر پروردگار عالم، مخلَص با فتح لام بوده و بهتر است بیش از این بر نظر خود اصرار نورزید.

در یادداشت اول پس از ذکر آیه‌ شریفه، به بیان تفاوت پیامبر و دیگران پرداخته و چنین مرقوم فرموده‌‏اید: «بندگان مخلص خدا، اگر کمترین غفلتی نکنند و قدم‌های اول را با سهله و سمحه برندارند، یا خداوند آنان را در چنین شرایطی قرار نمی‌دهد، یا اگر قرار داد خودش کمک می‌کند، یا لااقل مساله مستور باقی می‌ماند.»

آقای مدیرمسئول! اندکی تدبر و کمی سواد قرآنی، کافی است تا درک کنیم مقام مخلَصین با غفلت و آلودگی به گناه، ناسازگار است و منافات دارد و تصور گناه نیز درمورد مخلَصین نابجاست.

حتی اگر شما آیه را اشتباه هم خوانده باشید و استنباطتان این باشد که منظور بندگان مخلِص خدا هستند، باز هم نمی‌توانید آنها را به گناه متهم کنید.

شما گفته‏‌اید که بندگان مخلِص امکان دارد گناه کرده و توبه کنند؛ یا حتی توبه هم نکنند... اگر کمی مؤانست با روایات داشتید، متوجه می‌شدید که در روایات، اخلاص به معنی دوری از گناه و از ثمرات اخلاص، ترک گناه است.

برای نمونه، دو روایت ذکر می‌کنم. روایت اول در کتاب توحید شیخ صدوق، صفحه 27 از امام صادق (ع) نقل شده: «اِخلاصه عن تحجزه عما حرم‏الله؛ اخلاص بنده به این است که او را از آنچه خدا حرام کرده باز دارد.» بنابراین شخص مخلِص هم مانند مخلَص گناه نمی‌کند؛ اگرچه مخلَصیت مقام بالاتری است.

همچنین در بحارالانوار، جلد 74، صفحه 213 از حضرت علی (ع) نقل شده که: «تمام الاخلاص تجنب المعاصی؛ تمامیت اخلاص به اجتناب از معاصی است.» از آنچه گفته شد، نتیجه می‌گیریم، چه آیه را درست خوانده باشید، (مخلَصین) و چه اشتباه (مخلِصین)، در هر دو حالت نمی‌توانید مبتنی بر آن، بندگان مخلص را به گناه انتساب دهید، حال چه برسد به اینکه گناه کند و توبه نکند و خداوند هم مستور نماید...(چنانکه در جوابیه گفته‏‌اید.)

نکته دوم پس از ترجمه آیه 24 سوره یوسف در مطلبتان است؛ آنجا که می‌خواهید دو نکته مهم را که در آیه خودنمایی می‌کند، بیان کنید، می‌گویید: «حتی پیامبر معصوم خدا اگر به برهان خدا توجه نکند، به گناه آلوده می‌شود.» این جمله شما به درستی در یادداشت دفتر حجت‌الاسلام حسینی بررسی و حلاجی شده و ادله مبسوطی بر اشتباه بودن این استنباط بیان شده است که خواندن مکرر آن را به شما توصیه می‏‌کنم.

بر من معلوم نشد که چرا از زیر بار این اتهام واهی به پیامبر معصوم خدا در می‌روید و به جای استغفار و تصحیح مطلب سر خود را زیر برف کرده و جمله‌ای را که خودتان گفتید، خودتان نوشتید و در نشریه و چاپخانه خودتان چاپ کردید و یک نسخه آن را هم در سایت خود قرار دادید، منکر می‌شوید و می‌‏گویید من چنین چیزی را نگفتم. (جوابیه، بند چهارم). ای‌کاش صداقت خود را با قبول اشتباه می‌پذیرفتید و اینگونه عناد نمی‌ورزیدید.

تکرار می‌کنم این جمله «حتی پیامبر معصوم خدا اگر به برهان خدا توجه نکند، به گناه آلوده می‌شود.» که در ابتدای نوشتار اول شما آمده تصریح به آلوده شدن پیامبر معصوم (ع) به گناه می‌کند که اصلاً و ابداً با معنای عصمت سازگاری ندارد و کج‌فهمی و توهین به مقام پیامبر و عصمت ایشان است.

و اما در مورد مجوز نشریه قزوین فردا

این را می‏‌دانم که هرقدر من اصرار کنم که ایهاالناس یک سال و نیم طول کشیده تا بنده مجوزم را دریافت کنم، باز هم جناب مدیرمسئول یادداشتی را به جوابیه من الصاق خواهند کرد که الا و بالله واقعیت همانی است که من گفته و می‏‌گویم و شما با دروغ و کلک و رانت مجوز گرفته‌‏اید.

اصلاً هم انتظار ندارم بزرگ مطبوعات استان اجازه دهند تا حداقل این کمترین مشقی، خطی، یادداشتی، مطلبی، چیزی در قامت یک هفته‌نامه منتشر کنم، شاید اصلاً بر همگان معلوم شد که بنده این‌کاره نیستم و یا لاقل صبر می‏‌کردند تا ببینند بنده هم دنبال مستأجر می‏‌گردم تا اجاره‏‌دار نشریه‌‏ام شوم، بعد مدام این کاغذپاره مجوز نشریه من را با مجوز کله‏پزی و نانوایی و ... مقایسه کنند که هم توهین به صنوف دیگر شود و هم احیاناً با شأن رفیع بزرگ مطبوعات در تناقض باشد.

شاید اگر اندکی صبر می‏‌کردند، دیگر لازم نبود که ایشان خودشان را خرج امثال من کنند. در مثل هیچ مناقش‌ه‏ای نیست، اما این اصرار ایشان بر تردید در چگونگی اعطای مجوز نشریه بیشتر من را به یاد اصرار مکرر گروه‌های همسو با او؟ در نپذیرفتن نتیجه انتخابات سال 88 و تأکید موکد بر درستی انتخابات سال 92 می‏‌اندازد.

برادر من، شما با سابقه فرمانداری به یک باره تصمیم می‏‌گیرید از کلیه مشاغل دولتی فاصله بگیرید (چنانچه در مرقومه خود نوشته‌‏ا‌ید) و همین وزارت ارشاد به شما مجوز هفته‌‏نامه می‏‌دهد، مجوز چاپخانه می‏‌دهد، مجوز هفته‌‏نامه را به روزنامه ارتقاء می‏‌دهد و ... آنجا وزارت ارشاد خوب بود؟ البته به زعم شما، مایی که دستمان به جایی بند نیست، دنبال یکی می‌‏رویم که سفارش‏مان را بکند، زبانم لال، شما که هم دستی در قدرتو هم دستی در دست قدرت! داشتید، لابد مسیر راحت‏‌تری را طی کرده‌اید.

خوب است بدانید وزارت ارشاد تابع مقررات خودش است و از من و شما دستور نمی‏‌گیرد، بلکه این من و شما هستیم که باید خود را با مقررات آن تطبیق بدهیم.

بر اساس همین مقررات فرقی نمی‌کند که متقاضی بنا دارد در کجای ایران نشریه در بیاورد ولی اگر درخواستی دارد باید آن را از اداره کل محل زندگی خود به ارشاد تقدیم کند.

من هم ابتدا از اداره‌‏کل ارشاد اسلامی استان قزوین اقدام کردم، مدارک را دادم و ... بررسی‌های اولیه هم انجام شد و فقط مانده بود معرفی به معاونت مطبوعاتی ارشاد که گفتند باید از استان البرز (محل اقامتم) اقدام کنم.

پر واضح است، به‏‌ویژه بر شما که هم از قدیمیان صنعت چاپ و نشر هستید و هم از دیرباز دستی در کار مطبوعات داشته‏‌اید و هم به تازگی بر منصب خانه مطبوعات ـ باز هم بدون رانت ـ تکیه زده‏‌اید، صدور مجوز نشریه پس از تأیید مراجع ذی‌صلاح به هیأت نظارت بر مطبوعات سپرده شده است و این کار به صورت متمرکز و در تهران و براساس رأی مستقیم اعضای هیأت و کاملاً هم دمکراتیک انجام می‏‌شود که جای هیچگونه جر زدن و زیر میز زدن هم باقی نمی‌‏گذارد.

نمی‌دانم چرا توضیح واضحات می‏‌دهم. مخاطبان من را ببخشند از بابت اطاله کلام. من که می‏دانم آقای مدیر مسئول بر «فهم» خود همچنان اصرار خواهند کرد.

  • قزوین فردا

نظرات  (۱)

البته این که درتلاشی 1ونیم ساله مجوزگرفته اید،خودش اماواگرباقی می گذارد.
به نظرشما اگه متقاضی سوابقی هم داشته باشد ومدرکش مرتبط با مطبوعات باشد،1و5ساله می تواند مجوزبگیرئ؟